شمارهٔ ۸۸ - از بخت همیشه سرنگونم
از بخت همیشه سرنگونم
زیرا که چو دیگران نه دونم
زین عمر که کاست انده دل
هر روز همی شود فزونم
زیبد که منی کنم ازیراک
از دل میم و ز پشت نونم
ای چرخ تو چندم آزمایی
زر و گهری به آزمونم
پیوسته ز بهر تنگ زندان
چون مار همی کنی فسونم
جز بر تن و جان من نکویی
از خلق بر تن من زبونم
در حبس بدین چنین زمستان
ترسم که فزون شود جنونم
بگداخت ز گریه دیدگانم
در سر باشد فسرده خونم
پر پنبه و آرد شد در و بام
من گرسنه و برهنه چونم
هر چند به کام و رأی من نیست
بخت بد و دولت زبونم
گنگیست چو چوب همنشینم
کوریست چو سنگ رهنمونم
شکر ایزد را که اندرین حبس
از دیدن سفلگان مصونم
شمارهٔ ۸۷ - دست بدان قبضه خنجر زدیم: گردن و گوش غزل و مدح راشمارهٔ ۸۹ - نداند حقیقت که من کیستم: چه کین است با من فلک را بدل
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از بخت همیشه سرنگونم
زیرا که چو دیگران نه دونم
هوش مصنوعی: من همیشه از بخت خود نالانم، زیرا که برخلاف دیگران، خود را کوچک نمیشمارم.
زین عمر که کاست انده دل
هر روز همی شود فزونم
هوش مصنوعی: در این عمر که به مرور زمان غم و اندوه قلبم بیشتر میشود، هر روز بر سنگینی این احساس افزوده میشود.
زیبد که منی کنم ازیراک
از دل میم و ز پشت نونم
هوش مصنوعی: بهتر است که من خود را از دلِ میم و از پشتِ نون، جدا سازم.
ای چرخ تو چندم آزمایی
زر و گهری به آزمونم
هوش مصنوعی: ای دوران زندگی، چند بار قرار است من را با زر و جواهر آزمایش کنی؟
پیوسته ز بهر تنگ زندان
چون مار همی کنی فسونم
هوش مصنوعی: همواره به خاطر زندان تنگ خود، مانند ماری جادوگری میکنم.
جز بر تن و جان من نکویی
از خلق بر تن من زبونم
هوش مصنوعی: تنها چیزی که شایسته و نیکو بر من قرار دارد، تنها نیکیهایی است که از جانب خودم و نه از دیگران است. من در برابر نیکیهای دیگران همچنان در وضعیتی ضعیف و زبون هستم.
در حبس بدین چنین زمستان
ترسم که فزون شود جنونم
هوش مصنوعی: در این زمستان سرد که در حبس هستم، میترسم که دیوانگیام بیشتر شود.
بگداخت ز گریه دیدگانم
در سر باشد فسرده خونم
هوش مصنوعی: چشمهایم از گریه به شدت داغ شده و خونم در درونم یخ زده است.
پر پنبه و آرد شد در و بام
من گرسنه و برهنه چونم
هوش مصنوعی: خانهام پر از وسایل بیفایده شده، اما من همچنان گرسنه و بیپوشش هستم.
هر چند به کام و رأی من نیست
بخت بد و دولت زبونم
هوش مصنوعی: با اینکه سرنوشت و شانس من بر وفق مرادم نیست، اما من به خاطر بدشانسی و شرایط نامساعدم احساس تهیدستی میکنم.
گنگیست چو چوب همنشینم
کوریست چو سنگ رهنمونم
هوش مصنوعی: اگر در کنار کسانی باشم که بیاحساس و بیعاطفه هستند، احساس خاموشی و سردی در وجودم ایجاد میشود، و در چنین شرایطی، راهنمایی که دور از احساس و بیتحرک باشد، به حس من چیزی نمیافزاید.
شکر ایزد را که اندرین حبس
از دیدن سفلگان مصونم
هوش مصنوعی: از خداوند سپاسگزارم که در این دوران سخت و محدودیتها از دیدن افراد پست و پایین محفوظم.