گنجور

شمارهٔ ۵۴ - ستایش پادشاه

ملکا جهان ز عدل تو به نوبهار ماند
کف راد تو بدین ابر زمین نگار ماند
تو بزرگ شهریاری و که دید شهریاری
که ز جمع شهریاران به تو شهریار ماند
تو شکار شیر خواهی و بدان نشاط جویی
که شکار گه ز خون راست به کارزار ماند
چو به حمله باز دست تو به تیغ تیز یازد
همه رزمگه به چشم تو به مرغزار ماند
همه کار ملک مخصوص به کارکرد رایت
همه کارکرد رای تو به روزگار ماند
چو ز آتش شکوه تو جدا شود شراری
دل دشمن تو خواهم که بدان شرار ماند

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملکا جهان ز عدل تو به نوبهار ماند
کف راد تو بدین ابر زمین نگار ماند
هوش مصنوعی: ای پادشاه، جهان به خاطر عدالت تو در بهار و زیبایی به سر میبرد و همچون ابر، زمین درخشان و زیبا است.
تو بزرگ شهریاری و که دید شهریاری
که ز جمع شهریاران به تو شهریار ماند
هوش مصنوعی: تو بزرگترین پادشاهی و آیا کسی را دیده‌ای که از میان دیگر پادشاهان، هنوز به عنوان پادشاه شناخته شود؟
تو شکار شیر خواهی و بدان نشاط جویی
که شکار گه ز خون راست به کارزار ماند
هوش مصنوعی: اگر تو به دنبال شکار شیر هستی، باید بدانی که این کار نیاز به شجاعت و نشاط دارد. چرا که شکار در میدان نبرد همیشه دشوار و خطرناک است و باید از خون و مشقت‌هایی که در این راه وجود دارد، آگاه باشی.
چو به حمله باز دست تو به تیغ تیز یازد
همه رزمگه به چشم تو به مرغزار ماند
هوش مصنوعی: زمانی که در میدان جنگ، دست تو با شمشیر تیز، حمله می‌کنی، همه مکان‌های نبرد در چشم تو مانند یک مرغزار آرام و زیبا به نظر می‌رسد.
همه کار ملک مخصوص به کارکرد رایت
همه کارکرد رای تو به روزگار ماند
هوش مصنوعی: تمام کارهای کشور به فعالیت پرچم وابسته است و همه فعالیت‌ها و تصمیمات تو در طول زمان باقی خواهند ماند.
چو ز آتش شکوه تو جدا شود شراری
دل دشمن تو خواهم که بدان شرار ماند
هوش مصنوعی: وقتی شکوه تو از آتش جدا شود، آتش دل دشمن تو را خواهم تا آن شعله باقی بماند.