شمارهٔ ۳۳ - سمنزار
چون به بنفشه ستان کز شب دیجور زاد
تازه سمن ها شکفت ار نفس بامداد
گویی هر زر و سیم که داشت در مغز دل
خاک به رخ برفشاند سنگ به دل در نهاد
شمارهٔ ۳۲ - دیده نرگس: آن شب که دگر روز مرا عزم سفر بودشمارهٔ ۳۴ - مدح صاحب دیوان مولتان: خواجه عمید صاحب دیوان مولتان
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون به بنفشه ستان کز شب دیجور زاد
تازه سمن ها شکفت ار نفس بامداد
هوش مصنوعی: وقتی به بنفشه میرسیم که از شب تاریک و ناگوار به دنیا آمده است، تازه جوانههای سمن به خاطر نسیم صبح شکوفا میشوند.
گویی هر زر و سیم که داشت در مغز دل
خاک به رخ برفشاند سنگ به دل در نهاد
هوش مصنوعی: انگار هر طلا و نقرهای که داشت، در دل خاک بر سرش ریخت و سنگی در دلش گذاشت.