گنجور

شمارهٔ ۱۵ - از زبان پادشاه

ای لعبت و بت و صنم و حور و شاه من
وی سوسن و گل و سمن و مهر و ماه من
ای جان دل عزیزتر از هر دویی و هست
ایزد بر این که دعوی کردم گواه من
ای دوست بی گناه مرا متهم کنی
جز دوستی خویش چه دانی گناه من
گفتی چرا گرفتی جعد دراز من
وآن گه چرا کشیدی زلف دو تاه من
ای مهر و ماه چند کشم در غم تو آه
ترسم که مهر و ماه بسوزد ز آه من
ما هر دو پادشاهیم ار نیک بنگریم
من پادشاه گیتی تو پادشاه من
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان منم
کامروز عدل و مردی و رأیست راه من
پر کلاه من که برون آید از حجاب
نجم پرن بسوزد پر کلاه من
آباد شد زمانه ز جاه من و که دید
اندر زمانه هرگز جاهی چو جاه من
باک از سپاه دشمن کی باشدم چو هست
گردون و مهر و ماه و ستاره سپاه من
افکنده گشته دشمن و افتاده دوست مست
در رزمگاه من بود و بزمگاه من
حق دستیار من شد و من دستیار عدل
من در پناه ایزد و دین در پناه من
من شادمان ز بخت و ز من ملک شادمان
من نیکخواه خلق و فلک نیکخواه من

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای لعبت و بت و صنم و حور و شاه من
وی سوسن و گل و سمن و مهر و ماه من
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو همچون عروسک و بت و پیکر زیبا و حوری و پادشاه من هستی، تو همانند گل و سوسن و عطر و نور ماه برای من می‌باشی.
ای جان دل عزیزتر از هر دویی و هست
ایزد بر این که دعوی کردم گواه من
هوش مصنوعی: ای جان، تو برای من از هر چیزی ارزشمندتری و خداوند گواهی بر این ادعای من است.
ای دوست بی گناه مرا متهم کنی
جز دوستی خویش چه دانی گناه من
هوش مصنوعی: ای دوست، تو که بی‌گناهی، چرا مرا متهم می‌کنی؟ جز دوستی‌ام نسبت به تو، چه چیزی از من می‌دانی که بتوانی مرا گناهکار بدانی؟
گفتی چرا گرفتی جعد دراز من
وآن گه چرا کشیدی زلف دو تاه من
هوش مصنوعی: گفتی چرا موهای فر دراز من را گرفتی و چرا زلف‌های دوگانه‌ام را کشیدی؟
ای مهر و ماه چند کشم در غم تو آه
ترسم که مهر و ماه بسوزد ز آه من
هوش مصنوعی: ای خورشید و ماه، چرا من در غم تو این قدر ناله می‌زنم؟ می‌ترسم که به خاطر دلتنگی من، خورشید و ماه هم بسوزند.
ما هر دو پادشاهیم ار نیک بنگریم
من پادشاه گیتی تو پادشاه من
هوش مصنوعی: اگر خوب نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که ما هر دو در جایگاه خود سلطنت داریم؛ من به عنوان پادشاه دنیا و تو به عنوان پادشاه وجود من.
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان منم
کامروز عدل و مردی و رأیست راه من
هوش مصنوعی: من سلطان ابوالملوک، ملک ارسلان هستم و امروز تجلی عدالت، مردانگی و عقلانیت من در این راه است.
پر کلاه من که برون آید از حجاب
نجم پرن بسوزد پر کلاه من
هوش مصنوعی: پر کلاهم که از پوشش بیرون می‌آید، باعث می‌شود که پر نجم پرن بسوزد.
آباد شد زمانه ز جاه من و که دید
اندر زمانه هرگز جاهی چو جاه من
هوش مصنوعی: زمانه به خاطر مقام و جایگاه من رونق یافت و هیچ‌کس در دنیا چنین مقامی را که من دارم، ندیده است.
باک از سپاه دشمن کی باشدم چو هست
گردون و مهر و ماه و ستاره سپاه من
هوش مصنوعی: نگران از لشکر دشمن نیستم؛ زیرا که آسمان و خورشید و ماه و ستاره‌ها، نیروهای من هستند و از همراهی آن‌ها مطمئنم.
افکنده گشته دشمن و افتاده دوست مست
در رزمگاه من بود و بزمگاه من
هوش مصنوعی: دشمن در میدان جنگ سرگردان شده و دوستی که مست است، در جایگاه من حضور دارد.
حق دستیار من شد و من دستیار عدل
من در پناه ایزد و دین در پناه من
هوش مصنوعی: خداوند کمک من شد و من همواره پشتیبان عدالت خواهم بود و در سایه‌ی خدا و دین، حمایت‌گر من خواهند بود.
من شادمان ز بخت و ز من ملک شادمان
من نیکخواه خلق و فلک نیکخواه من
هوش مصنوعی: من از روزگار خود و از وضعیت خوب کشورم خوشحالم. من دوستدار مردم هستم و آسمان هم به نیکی از من حمایت می‌کند.