شمارهٔ ۲۸۰ - مدحتگری
ای نصرت و فتح پیش برکرده
تن پیش سپاه دین سپر کرده
بر دست نهاده عمر شیرین
جان گرد میان خود کمر کرده
از ملتان تا به حضرت غزنین
بر مایه نصرت و ظفر کرده
نه لشکر بیکران به هم خوانده
نه مردم بی عدد حشر کرده
از لشکر ترک و هند و افغانان
بر باره هزار شیر نر کرده
وز بهر شکار بد سگالان را
چون گرسنه شیر پر خطر کرده
بگرفته عنان دولت سلطان
توفیق خدای راهبر کرده
بر دشت زمرد جنگ سد بسته
در کوه به تیغ تیز درکرده
بر دامن کوه کوفته موکب
گوش ملک سپهر کر کرده
وین روشن دیده مهر تابان را
از گرد سپاه بی بصر کرده
صد ساله زمین خشک را از خون
تا ماهی و پشت گاو تر کرده
صحرای فراخ و غار بی بن را
از خون مخالفان شمر کرده
کفار ز بیم تیغ بُرّانت
بر کوه چو رنگ مستقر کرده
بر کشور جنگوان زده ناگاه
هر زیر که یافته زبر کرده
افروخته تیغت آتش سوزان
مغز و دل کفر پر شرر کرده
انگیخته روز معرکه ابری
بارانش ز ناچخ و تبر کرده
بر دشمن کسوتی بپوشیده
وان کسوت تازه را عبر کرده
از خاک درشت ابره را داده
وز خون سیاهش آستر کرده
مر عالم روح را به یک ساعت
چون بتکدهها پر از صور کرده
این ساعت عالم دگر بوده
آن ساعت تیغ تو دگر کرده
کاری که به ده سفر نکردی کس
آسان آسان به یک سفر کرده
آنجا زدهای که اهل آن دلها
بودند ز کفر چون حجر کرده
نه بوی رسیده در وی از ایمان
نه باد هدی برو گذر کرده
هر پیر پدر که از جهان رفته
ده عهد به کفر با پسر کرده
خواهم دهن مبشرانت را
مانند صدف پر از درر کرده
ای همت و عادت تو را ایزد
فهرست بزرگی و هنر کرده
غزوی نکنی که ناردت ایزد
از نصرت و فتح بهره ور کرده
گیری پسران بی پدر بوده
آری پسران بی پدر کرده
آن چیست که خسروت بفرماید
کش ناری پیش همچو زر کرده
نوروز خدمتت همی آید
گیتی همه پر ز بار و بر کرده
بس رود و زمین و کوه را یابی
چون دیبه روم و شوشتر کرده
از کوه شکفته لالهها بینی
سرها ز میان سنگ برکرده
آیند به باغ بلبل و قمری
این قصه فتح تو ز بر کرده
آواز به مدحت تو بگشاده
سرها ز نشاط پر بطر کرده
تو ساخته مجلسی و از خوبان
پر زُهره روشن و قمر کرده
در صدر نشسته و مِی نصرت
در روی و دماغ تو اثر کرده
بر اول می که گیری اندر کف
یاد شه راد دادگر کرده
واندر دل مهربانت افتاده
در زاری کار من نظر کرده
امروز منم ثنا و شکر تو
داروی تن و دل و جگر کرده
روزان و شبان ز بهر مدح تو
دارم قلمی به دست سر کرده
بس زود کتابخانه را یابی
از گفته من پر از گهر کرده
کی باشی باز گشته زان جانب
نه راه به جانب دگر کرده
وین نصرت و فتح را من اندر خور
بسیار دعای ما حضر کرده
دزدیده ز دور دیده دیدارت
وز بیم پیادگان حذر کرده
تا مهر ز خاور فلک باشد
آهنگ به سوی باختر کرده
از خاور تا به باختر بادا
رای تو به هر هنر سمر کرده
هر ساعت عز و دولت عالی
باغ طرب تو تازهتر کرده
شمارهٔ ۲۷۹ - مدح ابوسعد بابو و شرح حال خویش: لاله رویاند سرشکم تازه در هر مرحلهشمارهٔ ۲۸۱ - مدح محمد خاص: دولت خاص و خاصه زاده شاه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نصرت و فتح پیش برکرده
تن پیش سپاه دین سپر کرده
هوش مصنوعی: ای نصرت و پیروزی، تو جلو برو و جسم خود را در پیشگاه سپاه دین به عنوان سپر قرار بده.
بر دست نهاده عمر شیرین
جان گرد میان خود کمر کرده
هوش مصنوعی: عمر شیرین خود را بر دست دارم و برای حفظ آن تلاش میکنم.
از ملتان تا به حضرت غزنین
بر مایه نصرت و ظفر کرده
هوش مصنوعی: از ملتان تا غزنین، در مسیر نصرت و پیروزی گام برداشته است.
نه لشکر بیکران به هم خوانده
نه مردم بی عدد حشر کرده
هوش مصنوعی: نه سپاهی بی شمار جمع شدهاند و نه انسانهای بیحد و حساب در روز قیامت گرد هم آمدهاند.
از لشکر ترک و هند و افغانان
بر باره هزار شیر نر کرده
هوش مصنوعی: بر فراز کوهها، هزار شیر نر از سپاه ترک، هند و افغان قرار داده شده است.
وز بهر شکار بد سگالان را
چون گرسنه شیر پر خطر کرده
هوش مصنوعی: چون برای شکار به دستان خطرناک گرسنهای نیاز است، باید مراقب بود که او به اندازهای قوی و بیرحم باشد که بتواند با شدت و خطر به شکار بپردازد.
بگرفته عنان دولت سلطان
توفیق خدای راهبر کرده
هوش مصنوعی: دولت و موفقیت تو تحت هدایت و فرمان خدا قرار دارد.
بر دشت زمرد جنگ سد بسته
در کوه به تیغ تیز درکرده
هوش مصنوعی: در دشت سبز، دشتی که پر از زیبایی است، جنگی به وقوع پیوسته و در کوهها، با استفاده از شمشیرهای تیز، صفآرایی کردهاند.
بر دامن کوه کوفته موکب
گوش ملک سپهر کر کرده
هوش مصنوعی: در دامن کوه، کاروانی از شکوهمندی و splendor برپا شده که صدای آن، گوش کر آسمان را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
وین روشن دیده مهر تابان را
از گرد سپاه بی بصر کرده
هوش مصنوعی: این بیت به وضوح از زیبایی و درخشندگی چهرهای سخن میگوید که در میان تاریکی و گرد و غبار میدان نبرد، توانسته خود را نمایان سازد و درخشانتر از همه به نظر برسد. این تصویر به نوعی برتری و جذابیت خاص آن چهره را به تصویر میکشد.
صد ساله زمین خشک را از خون
تا ماهی و پشت گاو تر کرده
هوش مصنوعی: زمین خشک را به مدت صد سال از خون و آب فراوانی که از حیوانات و موجودات دیگر به آن رسیده، مرطوب کرده است.
صحرای فراخ و غار بی بن را
از خون مخالفان شمر کرده
هوش مصنوعی: دشت وسیع و غار بیانتها را از خون دشمنان پر کردهاند.
کفار ز بیم تیغ بُرّانت
بر کوه چو رنگ مستقر کرده
هوش مصنوعی: کفار از ترس شمشیر تو، مانند رنگی که به کوه نشسته باشد، ثابت و ساکن شدهاند.
بر کشور جنگوان زده ناگاه
هر زیر که یافته زبر کرده
هوش مصنوعی: در سرزمین جنگ زده، ناگهان هر کسی که از این وضعیت بهرهای برده، برتری یافته و بالاتر از دیگران قرار گرفته است.
افروخته تیغت آتش سوزان
مغز و دل کفر پر شرر کرده
هوش مصنوعی: تیغ دلتنگی و دلخوری تو مانند آتش سوزانی است که مغز و دل را میسوزاند و باعث شده کفر و ناخشنودی به اوج خود برسد.
انگیخته روز معرکه ابری
بارانش ز ناچخ و تبر کرده
هوش مصنوعی: روز نبرد به راه افتاده و ابرها باران میبارند، گویی که به خاطر جنگ و ناامیدی، طوفانی در دل آسمان ایجاد شده است.
بر دشمن کسوتی بپوشیده
وان کسوت تازه را عبر کرده
هوش مصنوعی: دشمن لباس جدیدی به تن کرده و از آن لباس تازه عبور کرده است.
از خاک درشت ابره را داده
وز خون سیاهش آستر کرده
هوش مصنوعی: ابرهای بزرگی از خاک شکل گرفتهاند و با رنگ تیرهای که دارند، به نوعی پوشش ایجاد کردهاند.
مر عالم روح را به یک ساعت
چون بتکدهها پر از صور کرده
هوش مصنوعی: در یک ساعت، روح عالم مانند بتکدهها پر از تصویر و شکل شده است.
این ساعت عالم دگر بوده
آن ساعت تیغ تو دگر کرده
هوش مصنوعی: در این لحظه، شرایطی کاملاً متفاوت و تازه ایجاد شده است و تو نیز تغییراتی در رفتار یا واکنش خود داشتهای.
کاری که به ده سفر نکردی کس
آسان آسان به یک سفر کرده
هوش مصنوعی: کاری که دیگران با زحمت و تلاش زیاد و در مدت زمان طولانی انجام نمیدهند، فردی میتواند به سادگی و به راحتی در یک زمان کوتاه به آن برسد.
آنجا زدهای که اهل آن دلها
بودند ز کفر چون حجر کرده
هوش مصنوعی: تو در جایی ضربه زدهای که مردم آنجا دلهای پاکی داشتند و از ناپاکی به دور بودند.
نه بوی رسیده در وی از ایمان
نه باد هدی برو گذر کرده
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که در وجود او نه نشانی از ایمان و نه پیام خوشی وجود دارد. به عبارتی، او به حالت و شرایط خاصی دچار است که نه بویی از ایمان دارد و نه از نسیم خوشایند هدایت و راهنمایی عبور کرده است.
هر پیر پدر که از جهان رفته
ده عهد به کفر با پسر کرده
هوش مصنوعی: هر پدر سالخوردهای که از دنیا رفته، مدتهاست که با پسرش به خاطر کفر و ناپاگیاش عهد و پیمان بسته است.
خواهم دهن مبشرانت را
مانند صدف پر از درر کرده
هوش مصنوعی: میخواهم بگویم که سخنان بشارتدهندگان را مانند صدفی پر از جواهر ارزشمند کنم.
ای همت و عادت تو را ایزد
فهرست بزرگی و هنر کرده
هوش مصنوعی: تو با همت و عادتی که داری، خداوند فهرستی از بزرگی و هنر برایت ایجاد کرده است.
غزوی نکنی که ناردت ایزد
از نصرت و فتح بهره ور کرده
هوش مصنوعی: اگر جنگی نکنی، خداوند تو را از یاری و پیروزی بینصیب خواهد ساخت.
گیری پسران بی پدر بوده
آری پسران بی پدر کرده
هوش مصنوعی: پسرانی که پدر ندارند، معمولاً به راحتی و بدون راهنماییهای لازم بزرگ میشوند. چنین فرزندی به نوعی تحت تأثیر فقدان پدر در زندگیاش قرار میگیرد.
آن چیست که خسروت بفرماید
کش ناری پیش همچو زر کرده
هوش مصنوعی: چه چیزی است که تو را به فرمان خود میبرد، در حالی که مانند زهرِ زرد، نازک و نازپرورده شدهای؟
نوروز خدمتت همی آید
گیتی همه پر ز بار و بر کرده
هوش مصنوعی: نوروز در راه است و دنیا پر از نعمت و برکت شده است.
بس رود و زمین و کوه را یابی
چون دیبه روم و شوشتر کرده
هوش مصنوعی: به زودی میتوانی زیباییهای رودها، زمینها و کوهها را ببینی که مانند پارچهای زیبا و فاخر شگفتآور هستند و آنها را به یاد شوشتر و روم میاندازد.
از کوه شکفته لالهها بینی
سرها ز میان سنگ برکرده
هوش مصنوعی: در کوه، لالههایی به گل نشستهاند که سرهایشان از میان سنگها رو به بالا آمده است.
آیند به باغ بلبل و قمری
این قصه فتح تو ز بر کرده
هوش مصنوعی: بلبل و قمری به باغ میآیند و از پیروزی تو سخن میگویند.
آواز به مدحت تو بگشاده
سرها ز نشاط پر بطر کرده
هوش مصنوعی: آوازها برای ستایش تو به گوش میرسد و سرها را از شادی پر میکند.
تو ساخته مجلسی و از خوبان
پر زُهره روشن و قمر کرده
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که مجلسی را ترتیب دادهای و آنجا پر از زیباییهایی است که درخشش و نورانی بودنش مانند ماه است.
در صدر نشسته و مِی نصرت
در روی و دماغ تو اثر کرده
هوش مصنوعی: تو در جایگاه والایی نشستهای و چهرهات نشاندهندهی تأثیر نصرت و یاریگری است.
بر اول می که گیری اندر کف
یاد شه راد دادگر کرده
هوش مصنوعی: وقتی نخستین پیمانهی می را در دست میگیری، به یاد پادشاه دادگر و نیکوکار میافتی.
واندر دل مهربانت افتاده
در زاری کار من نظر کرده
هوش مصنوعی: در دل انسان مهربانی، از وضعیت سخت و دردناک من خبر دارد و به آن توجه کرده است.
امروز منم ثنا و شکر تو
داروی تن و دل و جگر کرده
هوش مصنوعی: امروز من به خاطر تو شکرگزاری میکنم، چرا که تو مایه آرامش و درمان جسم و روح و جان من شدهای.
روزان و شبان ز بهر مدح تو
دارم قلمی به دست سر کرده
هوش مصنوعی: در طول روز و شب برای ستایش تو قلم به دست دارم و مینویسم.
بس زود کتابخانه را یابی
از گفته من پر از گهر کرده
هوش مصنوعی: به زودی متوجه خواهی شد که کتابخانه به طور کامل از نکات ارزشمندی که من بیان کردهام پر شده است.
کی باشی باز گشته زان جانب
نه راه به جانب دگر کرده
هوش مصنوعی: کی باز خواهی گشت از آن سو، که راهی به سمت دیگری نزدی؟
وین نصرت و فتح را من اندر خور
بسیار دعای ما حضر کرده
هوش مصنوعی: این پیروزی و موفقیتهایی که ما به دست آوردهایم، ناشی از دعاها و خواستههای بسیاری است که ما کردهایم.
دزدیده ز دور دیده دیدارت
وز بیم پیادگان حذر کرده
هوش مصنوعی: از دور، به ناچار به دیدن تو نگریستهام و از ترس ستمگران و دشمنان، احتیاط کردهام.
تا مهر ز خاور فلک باشد
آهنگ به سوی باختر کرده
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید از شرق در آسمان میتابد، آهنگ حرکتش به سمت غرب را آغاز کرده است.
از خاور تا به باختر بادا
رای تو به هر هنر سمر کرده
هوش مصنوعی: از شرق تا غرب، نام تو در هر هنری درخشان شده است.
هر ساعت عز و دولت عالی
باغ طرب تو تازهتر کرده
هوش مصنوعی: هر لحظه زیبایی و شکوه باغ شادی تو را تازهتر کرده است.