شمارهٔ ۲۸ - حسب حال خویش گوید
این چنین رنج کز زمانه مراست
هیچ دانی که در زمانه کراست
هر چه در علم و فضل من بفزود
همچنانم ز جاه و مال بکاست
نیستم عاشق از چه رخ زردم
نیستم آهو از چه پشت دوتاست
ای تن آرام گیر و صبر گزین
که هر امروز را ز پس فرداست
مشو آنجا که دانه طمع است
زیر دانه نگر که دام بلاست
خویشتن را خلق مکن بر خلق
برد نو بهتر از کهن دیباست
زان عزیز است آفتاب که او
گاه پیدا و گاه ناپیداست
همه از آدمیم ما لیکن
او گرامی ترست کو داناست
همه آهن ز جنس یکدگر است
که همه از میانه خار است
نعل اسبان شد آنچه نرم آهن
تیغ شاهان شد آنچه روهیناست
نه غلط کردم آنکه داناییست
برسیده به هر مراد و هواست
هنر از تیغ تیز پیدا شد
که بدو شاه قبضه را آراست
باژگونه است کار این گیتی
زین همه هر چه گفتم از سوداست
هر که او راست باشد و بی عیب
بر وی از روزگار بیش عناست
به همه حال بیشتر ببرند
هر درختی که شاخ دارد راست
تو چنان برگمان که من دونم
سخن من نگر که چون والاست
اصل زر عیار از خاک است
اصل عود قمار نه ز گیاست
این شگفتی نگر کجا سخنم
نکته زاید همی و آید راست
گرچه پیوسته شعر گویم من
عادت من نه عادت شعر است
نه طمع کرده ام ز کیسه کس
نه تقاضاست شعر من نه هجاست
همچو ما روزگار مخلوق است
گله کردن ز روزگار چراست
گله از هیچ کس نباید کرد
کز تن ماست آنچه بر تن ماست
کرم پیله همی به خود بتند
که همی بند گرددش چپ و راست
ار خسی افتدت به دیده منال
سوی آن کس نگر که نابیناست
حذر از تو چه سود چو برسد
لابد آنچ از خدای بر تو قضاست
شادمانی به عمر کی زیبد
چون حقیقت بود همی که فناست
صعب باشد پس هر آسانی
نشنیدی که خار با خرماست
مکرمت را یکی درخت شناس
که برو برگ وی ز شکر و ثناست
آفتابش ز نور نورانی است
آب او از مروت است و سخاست
سایه دارست و اهل دانش را
زیر آن سایه ملجاء و مأواست
مکرمت کن که بگذرد همه چیز
مکرمت پایدار در دنیاست
شمارهٔ ۲۷ - در مدیح: دل از دولت همیشه شاد بادتشمارهٔ ۲۹ - در مدح ابونصر پارسی و شرح گرفتاری: از پس من غمست و پیش غم است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این چنین رنج کز زمانه مراست
هیچ دانی که در زمانه کراست
هوش مصنوعی: در این دنیا من رنج و سختیهایی را متحمل میشوم، آیا میدانی که این مشکلات به خاطر چه کسی یا چه چیزی است؟
هر چه در علم و فضل من بفزود
همچنانم ز جاه و مال بکاست
هوش مصنوعی: هر چه به دانش و فضیلت من افزوده میشود، به همان اندازه از مقام و داراییام کاسته میشود.
نیستم عاشق از چه رخ زردم
نیستم آهو از چه پشت دوتاست
هوش مصنوعی: من عاشق نیستم، اما نمیدانم چرا رنگ رخسارم زرد است. همچنین من آهو نیستم، ولی نمیفهمم چرا پشت من دو خط دارد.
ای تن آرام گیر و صبر گزین
که هر امروز را ز پس فرداست
هوش مصنوعی: ای بدن، آرام باش و صبر پیشه کن، زیرا هر روزی که میگذرد، به دنبال روز آینده میآید.
مشو آنجا که دانه طمع است
زیر دانه نگر که دام بلاست
هوش مصنوعی: به جایی نرو که تنها به خاطر طمع و امیدی که داری به آنجا رفتهای، بلکه به خطراتی که در آنجا وجود دارد، توجه کن.
خویشتن را خلق مکن بر خلق
برد نو بهتر از کهن دیباست
هوش مصنوعی: خودت را به شکلی مانند دیگران در نیاور، زیرا نوآوریهایی که داری از اجناس قدیمی بهتر است.
زان عزیز است آفتاب که او
گاه پیدا و گاه ناپیداست
هوش مصنوعی: آفتاب به خاطر محبوبیتش ارزشمند است، چون گاهی جلوهگر و گاهی پنهان میشود.
همه از آدمیم ما لیکن
او گرامی ترست کو داناست
هوش مصنوعی: همه ما از نسل آدم هستیم، اما او ارزشمندتر است زیرا دانایی و فهم بیشتری دارد.
همه آهن ز جنس یکدگر است
که همه از میانه خار است
هوش مصنوعی: همه فلزات از نوع مشابهی ساخته شدهاند و همه آنها در دل خود دارای تلخی و درد هستند.
نعل اسبان شد آنچه نرم آهن
تیغ شاهان شد آنچه روهیناست
هوش مصنوعی: نعل اسبها تبدیل به چیزی میشود که نرم و قابل انعطاف است، در حالی که تیغ شاهان به چیزی تیز و برنده تبدیل میشود که نشاندهنده قدرت و استحکام است.
نه غلط کردم آنکه داناییست
برسیده به هر مراد و هواست
هوش مصنوعی: من به اشتباه فکر نکردم که دانایی به هر آرزو و خواستهای میرسد.
هنر از تیغ تیز پیدا شد
که بدو شاه قبضه را آراست
هوش مصنوعی: هنر از برش و دقت تیغی نمایان شد که شاه به آن زیبایی و جلوهای خاص بخشید.
باژگونه است کار این گیتی
زین همه هر چه گفتم از سوداست
هوش مصنوعی: کار این دنیا برعکس است؛ به همین خاطر هر چیزی که گفتم به نفع است.
هر که او راست باشد و بی عیب
بر وی از روزگار بیش عناست
هوش مصنوعی: هر کس که راست و بیعیب باشد، از جانب روزگار بیشتر مورد توجه و عنایت قرار میگیرد.
به همه حال بیشتر ببرند
هر درختی که شاخ دارد راست
هوش مصنوعی: در هر شرایطی، درختانی که شاخههای راست دارند، بیشتر مورد استفاده و بهرهبرداری قرار میگیرند.
تو چنان برگمان که من دونم
سخن من نگر که چون والاست
هوش مصنوعی: تو همچون برگ درختی هستی که من نمیتوانم به راحتی سخن بگویم، به صحبتهای من توجه کن که چقدر با ارزش و بلندمرتبهای.
اصل زر عیار از خاک است
اصل عود قمار نه ز گیاست
هوش مصنوعی: زر و طلا از خاک به دست میآید و عود، که در قمار به کار میرود، از گیاهان نمیروید. این بیانگر آن است که منشاء واقعی و ارزشمند چیزها همیشه از زمین و خاک سرچشمه میگیرد و نه از گیاهان.
این شگفتی نگر کجا سخنم
نکته زاید همی و آید راست
هوش مصنوعی: به این شگفتی دقت کن که کجا سخنان من به نکتهای میرسند و کاملاً درست هستند.
گرچه پیوسته شعر گویم من
عادت من نه عادت شعر است
هوش مصنوعی: هرچند که من همیشه شعر میگویم، اما این کار به عادت من تبدیل نشده است.
نه طمع کرده ام ز کیسه کس
نه تقاضاست شعر من نه هجاست
هوش مصنوعی: من نه به امید دریافت مالی از کسی شعر میگویم و نه از کسی چیزی میخواهم، بلکه شعر من فقط یک بیان احساسات و افکار است.
همچو ما روزگار مخلوق است
گله کردن ز روزگار چراست
هوش مصنوعی: زمانه نیز مثل ما ساخته شده است، پس چرا باید از آن گله کنیم؟
گله از هیچ کس نباید کرد
کز تن ماست آنچه بر تن ماست
هوش مصنوعی: نباید از هیچ کس شکایت کنیم، زیرا آنچه بر ما میگذرد و ما را آزار میدهد، از خود ما ناشی میشود.
کرم پیله همی به خود بتند
که همی بند گرددش چپ و راست
هوش مصنوعی: کرم پیله در حال پیچیدن به دور خود است و در این حالت احساس میکند که به سمت چپ و راست محصور شده و در حال محدود شدن است.
ار خسی افتدت به دیده منال
سوی آن کس نگر که نابیناست
هوش مصنوعی: اگر ذرهای غم در دلت ایجاد شد، به آن کسی فکر کن که هیچ چیز نمیبیند.
حذر از تو چه سود چو برسد
لابد آنچ از خدای بر تو قضاست
هوش مصنوعی: احتیاط کردن از تو چه فایدهای دارد، وقتی که آنچه مقدر شده از سوی خداوند به تو خواهد رسید.
شادمانی به عمر کی زیبد
چون حقیقت بود همی که فناست
هوش مصنوعی: خوشی و شادی به عمر کدام جا جا میشود، وقتی حقیقت این است که همه چیز زوالپذیر است؟
صعب باشد پس هر آسانی
نشنیدی که خار با خرماست
هوش مصنوعی: هر چیزی که آسان به نظر میرسد، ممکن است در واقع چالشهایی داشته باشد. همچنان که خار و خرما در کنار هم قرار دارند، این نشاندهنده این است که در زندگی، چیزهای زیبا و دشوار در کنار هم وجود دارند.
مکرمت را یکی درخت شناس
که برو برگ وی ز شکر و ثناست
هوش مصنوعی: برای شناختن بزرگی و نیکی کسی، باید مانند درختی به او نگاه کرد که برگهایش مملو از شکر و ستایش است.
آفتابش ز نور نورانی است
آب او از مروت است و سخاست
هوش مصنوعی: خورشیدش روشنایی دارد و آبش از بزرگواری و دوستی سرچشمه میگیرد.
سایه دارست و اهل دانش را
زیر آن سایه ملجاء و مأواست
هوش مصنوعی: سایهای وجود دارد که به اهل علم و دانش پناه میدهد و آنها میتوانند در زیر آن آرامش و امنیت بیابند.
مکرمت کن که بگذرد همه چیز
مکرمت پایدار در دنیاست
هوش مصنوعی: مهربانی کن، زیرا با مهربانیات، تمام مسائل زندگی به خوبی حل میشود و تنها محبت است که در دنیا باقی میماند.

مسعود سعد سلمان