شمارهٔ ۲۴ - در ثنای سلطان مسعود
ملک جوان است و شهریار جوان است
کار مهیا و امر و نهی روان است
شغل زمانه مفوضست به شاهی
کز همه شاهان چو آفتاب عیان است
خسرو عالم علاء دولت مسعود
آنکه به انصاف پادشاه جهان است
آنکه کمینه دلیل دولت عالیش
آن ظفر شاه بند شهر ستان است
وآنکه کهینه معین دولت باقیش
صاعقه انگیز تیغ فتنه نشان است
ای بسزا خسروی که گنبد دوار
حکم تو را بنده وار بسته میان است
گردون از بیم تو به جنبش تیزست
ماهی از حلم تو به بار گران است
دهر ز عدل تو با نشاط و سرورست
مال ز جود تو با نفیر و فغانست
عمری کان بی رضای توست هلاک است
سودی کان بی سخای توست زیان است
پی به گمانت نبرد هر چه یقین است
ره به یقینت نیافت هر چه گمان است
هیبت تو نیک سخت زخم است ایرا
بازوی بأس تو بس بلند کمان است
هول تو در دیده زمانه بماندست
تفته دلست از نهیب ورفته روان است
شیر فلک را چو شیر فرش تو بیند
صورت بندد که صورتش حیوان است
ضعف نبیند سیاست تو که آن را
تقویت از رای پیر و بخت جوان است
در صفتت ملک را هزار دهان زاد
هر دهنی را از آن هزار زبان است
در سخنت نظم را هزار سخن خاست
هر سخنی را از آن هزار بیان است
طبع ثنای تو را چنانکه ببایست
خواست که گوید ز هیچ نوع ندانست
عقل کمال تو را در آنچه گمان برد
گشت که در یابد ای عجب نتوانست
باره شبدیز تو به رفتن و جستن
نایب ابر بهار و باد خزان است
گردن او عاشق ارادت دست است
پهلوی او فتنه ارادت ران است
کوه درنگست و نیز باد شتاب است
آنچه رکاب است یارب آنچه عنان است
تیغ به دست تو آتشی است که آن را
از دل و جان عدو شرار و دخان است
بود عذاب مخالفان تو در وی
کز تف حمله همی به دوزخ مانست
صفها از تف تیغ و نیزه و زوبین
گفتی اطراف راه کار کشان است
وز علم گونه گون فکنده همه خاک
گفتنی بازار گاه رنگ رزان است
هر که در آن روز بر مصاف تو بگذشت
خسته دل او هنوز در خفقان است
وآنکه در آن دشت روی منهزمان دید
دیده ش مأخوذ علت یرقان است
ملک به یک حمله ضبط کردی احسنت
این ظفرت بر خلود ملک ضمان است
تیغ بینداز از آنکه تیغ تو بخت است
گنج بپرداز از آنکه گنج تو کان است
خسرو صاحبقران تویی به حقیقت
گر پس این چند صد هزار قران است
خسرو مطلق تو بود خواهی تا حشر
هر چه بگویند ضد این هذیان است
در ازل ایزد فدای جان تو کردست
هرچه به گیتی در آفرینش جان است
حکم فلک شد به اختیار تو مقصور
هر چه بیندیشی و بخواهی آن است
تا همی اندر فلک بروج و نجوم است
تا همی اندر زمین مکین و مکان است
بسته فرمان تو شهور و سنین است
بنده فرمان تو زمین و زمان است
شمارهٔ ۲۳ - هم در مدح او: قوت روح خون انگور استشمارهٔ ۲۵ - در مدح سلطان مسعود بن ابراهیم: چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ملک جوان است و شهریار جوان است
کار مهیا و امر و نهی روان است
هوش مصنوعی: سلطنت در دست جوانان است و حاکم نیز جوان است. همه چیز آماده است و تصمیمگیریها به راحتی انجام میشود.
شغل زمانه مفوضست به شاهی
کز همه شاهان چو آفتاب عیان است
هوش مصنوعی: زمانه کار خود را به کسی سپرده که از تمام پادشاهان، مانند خورشید، به روشنی و وضوح مشخص است.
خسرو عالم علاء دولت مسعود
آنکه به انصاف پادشاه جهان است
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیت و مقام بالای فردی میپردازد که به عنوان یک پادشاه عادل و بزرگ در نظر گرفته میشود. او منجی و حامی مردم است و در دلها احترام و محبوبیت دارد.
آنکه کمینه دلیل دولت عالیش
آن ظفر شاه بند شهر ستان است
هوش مصنوعی: کسی که کوچکترین دلیل بر عظمت دولتش وجود دارد، پیروزی شاه بر سرزمینهاست.
وآنکه کهینه معین دولت باقیش
صاعقه انگیز تیغ فتنه نشان است
هوش مصنوعی: کسی که سرنوشت و ثبات کشورش را مشخص میکند، همچون صاعقهای است که تیغ فتنه را مینمایاند.
ای بسزا خسروی که گنبد دوار
حکم تو را بنده وار بسته میان است
هوش مصنوعی: به حق، تو مانند پادشاهی هستی که گنبد آسمان به طرز بندگی به فرمان تو در آمده و دور تو میچرخد.
گردون از بیم تو به جنبش تیزست
ماهی از حلم تو به بار گران است
هوش مصنوعی: بخاطر ترس تو، آسمان به شدت در حرکت است و ماهی به خاطر صبر و شکیبایی تو، به بار سنگین و ثمرات خوبش میرسد.
دهر ز عدل تو با نشاط و سرورست
مال ز جود تو با نفیر و فغانست
هوش مصنوعی: این دنیا به برکت عدل و انصاف تو پر از شادابی و خوشحالی است، اما ثروت و داراییها به خاطر generosity و سخاوت تو همراه با صدا و فریاد سرشار از شعف و شادی است.
عمری کان بی رضای توست هلاک است
سودی کان بی سخای توست زیان است
هوش مصنوعی: زندگیای که بدون رضایت تو باشد، ارزشی ندارد و سودی که بدون بخشش و سخاوت تو باشد، زیان است.
پی به گمانت نبرد هر چه یقین است
ره به یقینت نیافت هر چه گمان است
هوش مصنوعی: هر چیزی که برایت واضح و مسلم به نظر میرسد، ممکن است تغییر کند و به حقیقت برسد، در حالی که ممکن است تصوراتی که دارید، به شما واقعیت را نشان ندهند و شما نتوانید به درستی به حقیقت دست یابید.
هیبت تو نیک سخت زخم است ایرا
بازوی بأس تو بس بلند کمان است
هوش مصنوعی: پرستیژ و وقار تو به قدری قوی و آسیبزننده است که به مانند یک زخم عمیق به نظر میرسد، در حالی که قدرت و قوت تو همچون کمان بلندی است که آماده به تیراندازی است.
هول تو در دیده زمانه بماندست
تفته دلست از نهیب ورفته روان است
هوش مصنوعی: ترس و وحشت تو در نظر دنیا باقی مانده است و دل به خاطر فریاد تو داغ و آزار دیده است و روح آن از شدت فشار و اضطراب به دور رفته است.
شیر فلک را چو شیر فرش تو بیند
صورت بندد که صورتش حیوان است
هوش مصنوعی: وقتی شیر آسمان تو را میبیند، مانند شیر، چهرهات را به خاطر میآورد و تصویر تو برایش شبیه به یک حیوان میشود.
ضعف نبیند سیاست تو که آن را
تقویت از رای پیر و بخت جوان است
هوش مصنوعی: سیاست تو چنان ضعیف نیست که به نظر بیاید؛ زیرا تقویت آن به دست تجربیات افراد بزرگسال و شانس نسل جوان است.
در صفتت ملک را هزار دهان زاد
هر دهنی را از آن هزار زبان است
هوش مصنوعی: در توصیف تو، ملک با هزاران دهان به دنیا آمده است و هر دهان با هزار زبان صحبت میکند.
در سخنت نظم را هزار سخن خاست
هر سخنی را از آن هزار بیان است
هوش مصنوعی: سخن تو نُه دیوان شعر را به وجود آورده، و هر یک از آن تک گوییها، داستان و بیان خاص خود را دارد.
طبع ثنای تو را چنانکه ببایست
خواست که گوید ز هیچ نوع ندانست
هوش مصنوعی: نفس شاعر در وصف تو به گونهای حیرتزده است که نمیتواند به درستی و شایستگی تو را توصیف کند و از هیچ نوع وصفی برای بیان زیباییهای تو بهره نمیبرد.
عقل کمال تو را در آنچه گمان برد
گشت که در یابد ای عجب نتوانست
هوش مصنوعی: عقل تو در چیزهایی که فکر میکند، به کمال نمیرسد و درک نمیکند که چه چیزهایی واقعاً وجود دارند و چه چیزهایی نمیتوانند درک شوند. این موضوع براش عجیب و غریب است.
باره شبدیز تو به رفتن و جستن
نایب ابر بهار و باد خزان است
هوش مصنوعی: باران بهاری و وزش باد خزان نشاندهنده تغییرات فصلهاست. به نظر میرسد که این تغییرات به نوعی قدرت حرکت و جست و خیز را به زندگی و طبیعت میبخشند.
گردن او عاشق ارادت دست است
پهلوی او فتنه ارادت ران است
هوش مصنوعی: گردن او به محبت و عشق وابسته است و کنار او، شور و جنون این محبت به وجود میآید.
کوه درنگست و نیز باد شتاب است
آنچه رکاب است یارب آنچه عنان است
هوش مصنوعی: کوه ثابت و ساکن است و باد به سرعت در حال حرکت. آنچه که ما را به جلو میبرد، کمک کن ای خدا؛ آنچه که کنترل ما را به دست دارد، حمایت کن.
تیغ به دست تو آتشی است که آن را
از دل و جان عدو شرار و دخان است
هوش مصنوعی: تیغ در دستان تو مانند آتشی است که از دل و جان دشمن شعلهور و دودی از آن برمیخیزد.
بود عذاب مخالفان تو در وی
کز تف حمله همی به دوزخ مانست
هوش مصنوعی: عذاب دشمنان تو در آنجا وجود دارد، چنانکه از شدت حمله، یادآور جهنم است.
صفها از تف تیغ و نیزه و زوبین
گفتی اطراف راه کار کشان است
هوش مصنوعی: در اطراف میدان، صفهای منظم از سلاحها مانند شمشیر، نیزه و زوبین به نمایش درآمده و به نظر میرسد که اینجا محل جنگ و نبرد است.
وز علم گونه گون فکنده همه خاک
گفتنی بازار گاه رنگ رزان است
هوش مصنوعی: از دانشهای متفاوتی که به گوناگونی ارائه شده، همه چیز به یک محلی منتقل شده است که در آن صحبت از رنگها و زیباییها به میان میآید. این مکان شبیه یک بازار است که در آن ارزشها و زیباییها به صورت رنگین و جذاب به نمایش گذاشته میشود.
هر که در آن روز بر مصاف تو بگذشت
خسته دل او هنوز در خفقان است
هوش مصنوعی: هر کسی که در آن روز با تو روبرو شد، هنوز هم دلش زخم خورده و در درد و رنج به سر میبرد.
وآنکه در آن دشت روی منهزمان دید
دیده ش مأخوذ علت یرقان است
هوش مصنوعی: آن کسی که در دشت بهشت مرا مشاهده کرده، چشمانش به دلیل مشاهده زیباییهای آنجا، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است.
ملک به یک حمله ضبط کردی احسنت
این ظفرت بر خلود ملک ضمان است
هوش مصنوعی: با یک حمله، سلطنت و قدرتت را به دست آوردی. آفرین بر تو که توانستی چنین پیروزی را به دست آوری و تضمینی برای سلطنت ابدیات فراهم کردی.
تیغ بینداز از آنکه تیغ تو بخت است
گنج بپرداز از آنکه گنج تو کان است
هوش مصنوعی: سلاح خود را از کسانی که شانس و fortune دارند دور نگهدار و از کسانی که ثروت واقعی دارند فاصله بگیر.
خسرو صاحبقران تویی به حقیقت
گر پس این چند صد هزار قران است
هوش مصنوعی: تو در واقعیت، پادشاهی به نام خسرو هستی، پس ارزش این چند صد هزار دینار چه اهمیتی دارد؟
خسرو مطلق تو بود خواهی تا حشر
هر چه بگویند ضد این هذیان است
هوش مصنوعی: خسرو مطلق تو بود، پس اگر بخواهی تا روز محشر هر چه که بگویند، مخالف این حرفها باطل و بیاساس است.
در ازل ایزد فدای جان تو کردست
هرچه به گیتی در آفرینش جان است
هوش مصنوعی: در ابتدا، خداوند جان تو را بر همه چیز فدای کرده و هر آنچه در این دنیا به عنوان زندگی و روح وجود دارد، به خاطر تو آفریده است.
حکم فلک شد به اختیار تو مقصور
هر چه بیندیشی و بخواهی آن است
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر به دست تو رقم خورده است؛ هر چیزی که تصور کنی و بخواهی، همان خواهد بود.
تا همی اندر فلک بروج و نجوم است
تا همی اندر زمین مکین و مکان است
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آسمان، با ستارهها و سیارات وجود دارد، و همچنین هر چیزی که در زمین و مکانهای مختلف یافت میشود، به نوعی به هم مرتبط هستند و در جهان وجود دارند.
بسته فرمان تو شهور و سنین است
بنده فرمان تو زمین و زمان است
هوش مصنوعی: فرمان تو بر تمامی زمانها و سالها حاکم است و همه موجودات، از جمله زمین و زمان، تابع دستورات تو هستند.

مسعود سعد سلمان