بخش ۷۵ - رخصت شدن هونت از سیتا و جنگ کردن با دیوان
هنون چون رفت گام چند از پیش
نکو اندیشه مرد آن همت اندیش
در آن روزی که بهر جنگ راون
به زرین قلعه آید رام و لچمن
بود آن دم هزاران در هزاران
به از من کینه ج وی نامداران
نمایان کی توانم کرد کاری
که از وی عقل درگیرد شماری
اگر کاری کنم وقت شب امروز
شوم در خرمن خصم آتش افروز
برین نی ت ز ره برگشت آزاد
به باغ راون آمد تند چون باد
درختانش زبن برکند و یک یک
ریاحین ساخت از روی چمن حک
به نوعی باغ را ویرانه کرده
که بلبل بوم را همخانه کرده
دگر قصری که زیب باغ او بود
به یک دم زیر پای خود بفرسود
همه دیوان که پاسش می نمودند
نگهبانان باغ و قصر بودند
چو دانستند کو افکند زلزال
به جنگ او شتابیدند فی الحال
هنون نالید چون ابر غریوان
اجل شد بر هلاک نره دیوان
ستون قصر کرده چوبدستی
براند آن جمله را از ملک هستی
چو غوغا عام شد در کوی و برزن
خبر بردند جاسوسان به راون
چه بر مسند نشسته در نشاط است
نه خسپک را در آمد در بساط است
خبر بشنید راون گشت در جوش
ز دیگ کین دل برداشت سرپوش
سپهداران لشکر را طلب کرد
وزیران را از آن غفلت خبر کرد
سپاهی بهر جنگ او فرستاد
که تعداد هزارش بود هفتاد
یکی فرزند از هر پنج دستور
به سرداری لشکر داشت منظور
به دیگر فوج برکرده سپهدار
ز اولاد امیران چار سردار
روان شد لشکری چون موج دریا
رسیده گرد اس بان بر ثریا
علم افشرد پا از بهر ناموس
فغان برداشت بر نوحه لب کوس
دم اندر نای زرین در دمیدند
یلان آهنین جان صف کشیدند
یکی دریای آتش لشکرش نام
نهنگانش دمادم دوزخ آشام
به ناخن هر یکی برق آزمایی
به دندان هر یکی الماس خایی
همه شد زه شکار و اژدها تن
همه پیل افکن و پولاد جوشن
هنون چون دید دیوان صف کشیدند
به سر وقت اجل خصمان رسیدند
به دیوان جمله زد شیر فلک دست
چو سیل تند کاید جانب پست
ز جنگ چنگ و دندان داشته ننگ
به شیری آنچنان کرده به دم جنگ
دمش گویی غریوان اژدها بود
که در دم عالمی را ساخت نابود
نه دم گردش که دور آسمان بود
که چندین خان و مانها را بفرسود
خبر چون یافت راون تنگدل شد
ز شرح دستبرد او خجل شد
بخش ۷۴ - رخصت شدن هنونت از سیتا: هنون رخصت شد و کرده زمین بوسبخش ۷۶ - جنگ کردن پسر راون با هنونت و کشته شدن او به دست هنونت: اجازت داد پور خرد خود را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هنون چون رفت گام چند از پیش
نکو اندیشه مرد آن همت اندیش
هوش مصنوعی: اکنون که پیشرفتهایی حاصل شده، مردی که اندیشهاش نیکوست، به تفکر در کارهای خود ادامه میدهد و همت خود را به کار میگیرد.
در آن روزی که بهر جنگ راون
به زرین قلعه آید رام و لچمن
هوش مصنوعی: در روزی که برای جنگ به قلعهای با طلا وارد میشود، آرامش و نظم حاکم خواهد بود.
بود آن دم هزاران در هزاران
به از من کینه ج وی نامداران
هوش مصنوعی: در آن لحظه، هزاران نفر وجود داشتند که به مراتب بهتر از من، دشمنیها و کینهها را تجربه میکردند.
نمایان کی توانم کرد کاری
که از وی عقل درگیرد شماری
هوش مصنوعی: نمیتوانم کاری انجام دهم که عقل از آن حیران شود و نتواند شمارش کند.
اگر کاری کنم وقت شب امروز
شوم در خرمن خصم آتش افروز
هوش مصنوعی: اگر در شب کاری انجام دهم، امروز در انبار دشمن آتش ایجاد خواهد کرد.
برین نی ت ز ره برگشت آزاد
به باغ راون آمد تند چون باد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شخصی با سرعت و آزادی از مسیر خود بازگشته و به باغی سرسبز و شاداب وارد شده است. او مانند باد سریع و با نشاط به این مکان خوشایند رسیده است.
درختانش زبن برکند و یک یک
ریاحین ساخت از روی چمن حک
هوش مصنوعی: درختانش را قطع کرد و یکییکی گلها را از روی چمن درست کرد.
به نوعی باغ را ویرانه کرده
که بلبل بوم را همخانه کرده
هوش مصنوعی: باغی را به گونهای خراب کرده است که حتی بلبل، که یکی از نمادهای زیبایی و شادابی است، در آن احساس راحتی نمیکند و در آنجا زندگی نمیتواند بکند.
دگر قصری که زیب باغ او بود
به یک دم زیر پای خود بفرسود
هوش مصنوعی: قصری که زیبایی باغ او را داشت، به سرعت و در یک لحظه، زیر پا ویران شد.
همه دیوان که پاسش می نمودند
نگهبانان باغ و قصر بودند
هوش مصنوعی: تمام دیوانی که به مراقبت و محافظت از خود مشغول بودند، نگهبانان باغ و قصر بودند.
چو دانستند کو افکند زلزال
به جنگ او شتابیدند فی الحال
هوش مصنوعی: وقتی فهمیدند که چه کسی زلزله را به پا میکند، بلافاصله به سمت جنگ با او شتافتند.
هنون نالید چون ابر غریوان
اجل شد بر هلاک نره دیوان
هوش مصنوعی: اکنون مانند ابر، ناله میکند که زمان مرگ دیوان بر سر آنان فرارسیده است.
ستون قصر کرده چوبدستی
براند آن جمله را از ملک هستی
هوش مصنوعی: ستون قصر به مانند چوبدستی میزند و آن همه چیز را از سلطنت وجود دور میکند.
چو غوغا عام شد در کوی و برزن
خبر بردند جاسوسان به راون
هوش مصنوعی: وقتی که در محله و خیابانها هیاهو و سر و صدا به پا شد، جاسوسان خبر را به مقامهای بالا منتقل کردند.
چه بر مسند نشسته در نشاط است
نه خسپک را در آمد در بساط است
هوش مصنوعی: کسی که در جایگاه قدرت نشسته و از زندگی لذت میبرد، به راحتی نمیتواند حضور کسی که در جایگاهی پایینتر است را در کنار خود تحمل کند.
خبر بشنید راون گشت در جوش
ز دیگ کین دل برداشت سرپوش
هوش مصنوعی: خبر رسید که طوفانی در دل داغی در حال جوشیدن است و دل، سرپوش را برداشت تا از این وضعیت آگاهی پیدا کند.
سپهداران لشکر را طلب کرد
وزیران را از آن غفلت خبر کرد
هوش مصنوعی: وزیر، فرماندهان ارتش را فراخواند و به آنها درباره غفلتی که پیش آمده بود، اطلاع داد.
سپاهی بهر جنگ او فرستاد
که تعداد هزارش بود هفتاد
هوش مصنوعی: او سپاهی به جنگ فرستاد که تعدادشان به هزار نفر میرسید، اما تنها هفتاد نفر از آنها در میدان نبرد حاضر شدند.
یکی فرزند از هر پنج دستور
به سرداری لشکر داشت منظور
هوش مصنوعی: در این شعر به این نکته اشاره شده که از هر پنج نفر، یک نفر به مقام و مسئولیت فرماندهی لشکر دست یافته است. این بیانگر آن است که در میان گروهی از افراد، افرادی خاص و توانمند به رهبری و سروری انتخاب میشوند.
به دیگر فوج برکرده سپهدار
ز اولاد امیران چار سردار
هوش مصنوعی: یک گروه دیگر از سربازان به فرماندهی کسی آمده است که از نسل امیران و چهار سردار بزرگ است.
روان شد لشکری چون موج دریا
رسیده گرد اس بان بر ثریا
هوش مصنوعی: نیروهایی مانند موج دریا به حرکت درآمدند و به گرداگرد ستارهای در آسمان رسیدند.
علم افشرد پا از بهر ناموس
فغان برداشت بر نوحه لب کوس
هوش مصنوعی: دانش و علم به پا خاست تا از ناموس دفاع کند و برای نجات و اعتراض به وضعیت موجود، صدای بلند و نالهای سر داد.
دم اندر نای زرین در دمیدند
یلان آهنین جان صف کشیدند
هوش مصنوعی: در اینجا، گروهی از دلیران و جنگجویان با عزم و اراده قوی، صدای ساز طلا را به گوش میرسانند و آماده نبرد میشوند. آنها با تمام قوا و روحیهای استوار، در صفی منظم ایستادهاند.
یکی دریای آتش لشکرش نام
نهنگانش دمادم دوزخ آشام
هوش مصنوعی: لشکری بزرگ مانند دریای آتش است و نهنگهایش در آن، به طور مداوم در حال نوشیدن آتش از دوزخ هستند.
به ناخن هر یکی برق آزمایی
به دندان هر یکی الماس خایی
هوش مصنوعی: هر کسی با زیور و زیبایی خاصی خود را به نمایش میگذارد و به نوعی قدرت و جذابیتش را به دیگران نشان میدهد.
همه شد زه شکار و اژدها تن
همه پیل افکن و پولاد جوشن
هوش مصنوعی: همه چیز به شکار و مبارزه با اژدها تبدیل شده است. همه، نیروهایی بزرگ و مستحکم دارند که مانند فیل به جلو میآیند و با زرهای از جنس پولاد خود را آماده نبرد میکنند.
هنون چون دید دیوان صف کشیدند
به سر وقت اجل خصمان رسیدند
هوش مصنوعی: اکنون که مشاهده کرد، دیوان به صف ایستادهاند و زمان مرگ الخصمها فرا رسیده است.
به دیوان جمله زد شیر فلک دست
چو سیل تند کاید جانب پست
هوش مصنوعی: آسمان مانند یک شیر قدرتمند بر زمین چیره میشود. وقتی که سیل به شدت میوزد، آن را به سمت پایین میکشاند.
ز جنگ چنگ و دندان داشته ننگ
به شیری آنچنان کرده به دم جنگ
هوش مصنوعی: در جنگ، انسان باید از استفاده از چنگ و دندان، که نشانهی خشم و قدرت است، پرهیز کند، زیرا در نهایت، این کار به او ننگ و عیب میافزاید. همچون شیری که با پهنای دمش، خود را در صحنهی جنگ نشان داده و به ایجاد ترس و تاثیر میپردازد.
دمش گویی غریوان اژدها بود
که در دم عالمی را ساخت نابود
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت و تأثیر عمیق چیزی اشاره دارد که میتواند به صورت ناگهانی و شدید، جهان یا زندگی را دگرگون یا به نابودی بکشاند. به عبارتی دیگر، آنچه در انتهای یک چیز نهفته است، میتواند معانی و اثرات بزرگی را به همراه داشته باشد.
نه دم گردش که دور آسمان بود
که چندین خان و مانها را بفرسود
هوش مصنوعی: برای این که به مهمانیهای مختلف برویم و از زندگی لذت ببریم، میبینیم که زمان مانند چرخی میچرخد و به ما نشان میدهد که چهقدر زندگی پرکوشش و دگرگونی است.
خبر چون یافت راون تنگدل شد
ز شرح دستبرد او خجل شد
هوش مصنوعی: وقتی خبر به دستش رسید، دلش در تنگی افتاد و از توضیح دادن دستبرد او شرمنده شد.

ملا مسیح