بخش ۱۱۰ - اخراج کردن رام سیتا را و رها کردن لچمن او را در بیابان
به سیتا گفت لچمن با دل تنگ
ببا با من به معبد بر لب گنگ
که هر کس غسل سازد اندر آبش
نجات آخرت بخشد ثوابش
کنون باید ره معبد سپردن
برای گنج شاید رنج بردن
سواره رت شده سیتای بیدل
ز روبه بازی بد خواه غافل
دوان اسبان رت را راند لچمن
بیابانگیر گشت از کوه و برزن
صنم شد تشنه در عین بیابان
به لچمن کرد ظاهر راز پنهان
زبس لب تشنگی گشت آن پری روی
چو مستسقی دمادم تشنگی گوی
ز چشم تنگدل لب خشک تر شد
چو حوض خشک خاک اندر جگر شد
برآورده زبان ط عنه بسیار
برون آمد زبان تشنه ناچار
که از بی آبیم جان بر لب آمد
یقین روز حیاتم را شب آمد
به لچمن گفت کو رام جگر تاب
که می آوردی از رنجم به چشم آب
ترا پروای سوز سینه ام نیست
غم لب تشنۀ دیرینه ام نیست
چو لچمن دید کان لب تشته درماند
ز رت زیر درختی برده بنشاند
برای آب خود چون مار بشتافت
به سی فرسنگ زانجا چشمه ای یافت
دوان کوزه ز آبش کرد لبریز
عنان داده سمند عزم را تیز
چو باز آورد لچمن کوزه آب
به زیر سایه مه را دید در خواب
به سرعت کوزه را بر شاخ بربست
به خوابش ماند او را، خود بدر جست
چکید از کوزه بر وی قطره آب
نگار تشنه لب برجست از خواب
بخش ۱۰۹ - رفتن لچمن در شهر بفرمودهٔ رام و دیدن او گازر را که با زن در جنگ بود و باز آمدن لچمن گفتن تمام ماجرا را: قضا را گازری با عقل و فرهنگبخش ۱۱۱ - حیران شدن سیتا در بیابان و سراسیمه شدن او و با گریه و زاری در آمدن: به تنهایی بت خونبار بگریست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: گنجینه فارسی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به سیتا گفت لچمن با دل تنگ
ببا با من به معبد بر لب گنگ
هوش مصنوعی: لچمن با دلگیری به سیتا میگوید: "با من بیا، به معبد برویم که در کنار رودخانه است."
که هر کس غسل سازد اندر آبش
نجات آخرت بخشد ثوابش
هوش مصنوعی: هر کسی که در آب غسل کند، به خاطر این عملش به نجات در آخرت دست مییابد و پاداش میگیرد.
کنون باید ره معبد سپردن
برای گنج شاید رنج بردن
هوش مصنوعی: اکنون باید برای رسیدن به گنج، مسیر خود را به معبد بسپاریم و شاید برای این هدف باید زحماتی را تحمل کنیم.
سواره رت شده سیتای بیدل
ز روبه بازی بد خواه غافل
هوش مصنوعی: سوار بر مرکب شدهای، اما با نادانی به بازی جفاگری مشغول هستی و غافل از حقیقت و عواقب آن.
دوان اسبان رت را راند لچمن
بیابانگیر گشت از کوه و برزن
هوش مصنوعی: دو اسب تند و تیز، لچمن (طعنه) را در بیابان راندند و از کوه و حاشیه شهر عبور کردند.
صنم شد تشنه در عین بیابان
به لچمن کرد ظاهر راز پنهان
هوش مصنوعی: عشق مجازی به قدری شدت گرفته که معشوق، با وجود بیابان خشک و بیآب، اشتراکاتی با طبیعت و جهان خود دارد که نشانههای عاطفی و رازهایش را به نمایش میگذارد.
زبس لب تشنگی گشت آن پری روی
چو مستسقی دمادم تشنگی گوی
هوش مصنوعی: آن پریچهره به شدت تشنه شده، همانطور که کسی که در بیابان است و مدام به فکر آب میافتد.
ز چشم تنگدل لب خشک تر شد
چو حوض خشک خاک اندر جگر شد
هوش مصنوعی: چشمهای نگران و تنگدل باعث شده است که لبها مانند حوضی خشک شوند و خاک در دل به وجود بیاید.
برآورده زبان ط عنه بسیار
برون آمد زبان تشنه ناچار
هوش مصنوعی: چون انسان تشنهای باشد، نمیتواند از گفتن حقیقت و خواستهاش جلوگیری کند و حرفهایش به ناچار از زبانش خارج میشود.
که از بی آبیم جان بر لب آمد
یقین روز حیاتم را شب آمد
هوش مصنوعی: از شدت بیآبی، جانام به لب رسیده و بدون تردید احساس میکنم که روزهای زندگیام به شب تبدیل شده است.
به لچمن گفت کو رام جگر تاب
که می آوردی از رنجم به چشم آب
هوش مصنوعی: به لچمن گفت که آیا نیرویی برای تحمل درد و رنج من داری؟ تو که همیشه با اشک و اندوه من سروکار داشتی، کجا رفتهای؟
ترا پروای سوز سینه ام نیست
غم لب تشنۀ دیرینه ام نیست
هوش مصنوعی: تو برای دلسوختگی من اهمیت قائل نیستی و غم پایداری که در دل دارم، به چشمت نمیآید.
چو لچمن دید کان لب تشته درماند
ز رت زیر درختی برده بنشاند
هوش مصنوعی: زمانی که لچمن مشاهده کرد که آن لب تشنه و ناامید است، او را زیر درختی نشاند تا به او کمک کند و درمانی پیدا کند.
برای آب خود چون مار بشتافت
به سی فرسنگ زانجا چشمه ای یافت
هوش مصنوعی: مردی برای دسترسی به آب به سرعت و شتاب رفت و پس از طی کردن سی فرسنگ، به چشمهای رسید.
دوان کوزه ز آبش کرد لبریز
عنان داده سمند عزم را تیز
هوش مصنوعی: کوزهای را از آب پر کرد و کنترلی بر سمند پرسرعت ارادهام گذاشتم.
چو باز آورد لچمن کوزه آب
به زیر سایه مه را دید در خواب
هوش مصنوعی: وقتی که لچمن (لچکپوش) با کوزه آب به خانه برگشت، زیر سایه درخت مهرا را در خواب دید.
به سرعت کوزه را بر شاخ بربست
به خوابش ماند او را، خود بدر جست
هوش مصنوعی: کوزه را به سرعت روی شاخ درختی گذاشت و خودش بدون اینکه متوجه خوابش بشود، از آنجا رفت.
چکید از کوزه بر وی قطره آب
نگار تشنه لب برجست از خواب
هوش مصنوعی: قطره آب از کوزه به روی او چکید و جوانی که لبهایش تشنه بود، از خواب بیدار شد.