گنجور

شمارهٔ ۳۵ - در مدح خواجه احمد عبدالصمد وزیر سلطان مسعود

آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز
کامگارا! کار گیتی تازه از سر گیر باز
لالهٔ خودروی شد چون روی بترویان بدیع
سنبل اندر پیش لاله چون سر زلف دراز
شاخ گل شطرنج سیمین و عقیقین گشته است
وقت شبگیران به نطع سبزه بر شطرنج باز
گلبنان در بوستان چون خسروان آراسته
مرغکان چون شاعران در پیش این یازان فراز
لالهٔ رازی شکفته پیش برگ یاسمن
چون دهان بسدین در گوش سیمین گفته راز
بوستان چون مسجد و شاخ بنفشه در رکوع
فاخته چون مؤذن و آواز او بانگ نماز
وان بنفشه چون عدوی خواجهٔ گیتی نگون
سر به زانو برنهاده رخ به نیل اندوده باز
خواجه احمد آن رئیس عادل پیروزگر
آن فریدون فر کیخسرو دل رستم براز
هر زمان ز افراط عدل او چنان گردد کزو
زعفران گر کاری، آزد بر دو دندان گراز
هست حرص او به مال و خواسته از بهر جود
حرص چون چونین بود محمود باشد حرص و آز
گاه صرافست و گه بزاز و هرگز کس ندید
رایگان زر صیرفی و رایگان دیبا بزاز
گر چنو زر صیرفی بودی و بزازی یکی
دیبه و دینار نه مقراض دیدی و نه گاز
وان قلم اندر بنانش گه معز و گه مذل
دشمنان زو بامذلت، دوستان با اعتزاز
برکشد تار طراز عنبرین از کام خویش
چون برآرد عنکبوت از کام خود تار طراز
قیمت یکتا طرازش از طراز افزون بود
در جهان هرگز شنیدستی طرازی زین طراز؟
قامت کوتاه دارد، رفتن شیر دژم
گونهٔ بیمار دارد، قوت کوه طراز
در عیان عنبر فشاند، در نهان لل خورد
عنبرست او را بضاعت، للست او را جهاز
هر مدیحی کو به جز تو بر کنیت و برنام اوست
خود نه پیوندش به یکدیگر فراز آید نه ساز
هست با خط تو خط چینیان چون خط برآب
هست با شمشیر تو اقلام شیران خرگواز
تا همی دولت بماند، بر سر دولت بمان
تا همی ملکت بپاید بر سر ملکت بناز
گنج نه، گوهر فشان، صهبا کش و دستان شنو
بار ده، قصه ستان توقیع زن، تدبیرساز
روی بین و زلف ژول و خال خار و خط ببوی
کف گشای و دل فروز و جان ربای و سرفراز
جز به گرد گل مگرد و جز به راه مل مپوی
جز به نایی دم مزن، و نرد جز با می مباز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز
کامگارا! کار گیتی تازه از سر گیر باز
هوش مصنوعی: نوروز فرارسیده و جشن نوروزی به همراه شادی و کامرانی آمده است! دوباره وقت آن است که کارهای دنیا را از نو آغاز کنی و تازه‌نفس شوی.
لالهٔ خودروی شد چون روی بترویان بدیع
سنبل اندر پیش لاله چون سر زلف دراز
هوش مصنوعی: لاله، به مانند چهره‌ی زیبای معشوقان، به خودی خود زیبا و شورانگیز شده است. و سنبل که در برابر لاله قرار دارد، همچون موهای بلند و مجعد، زیبایی و جذابیتی خاص دارد.
شاخ گل شطرنج سیمین و عقیقین گشته است
وقت شبگیران به نطع سبزه بر شطرنج باز
هوش مصنوعی: در هنگام شب، شاخ گل شطرنج که از جنس نقره و عقیق شده، بر روی زمین سبز شکل گرفته و آماده برای بازی شطرنج است.
گلبنان در بوستان چون خسروان آراسته
مرغکان چون شاعران در پیش این یازان فراز
هوش مصنوعی: در باغ، گل‌های لبنان به زیبایی و شکوهی شبیه به پادشاهان تزئین شده‌اند و پرندگان مانند شاعران در برابر این گل‌ها، با شکوه و زیبایی خود جلوه‌گری می‌کنند.
لالهٔ رازی شکفته پیش برگ یاسمن
چون دهان بسدین در گوش سیمین گفته راز
هوش مصنوعی: لاله‌ی راز که باز شده، در برابر برگ یاسمن، مانند دهانی است که در گوش سیمین، رازی را می‌گوید.
بوستان چون مسجد و شاخ بنفشه در رکوع
فاخته چون مؤذن و آواز او بانگ نماز
هوش مصنوعی: باغ مانند یک مسجد است و گل‌های بنفشه در حالتی همچون رکوع هستند؛ در حالی که فاخته به مانند مؤذنی صدا می‌زند و آواز او مانند اذان نماز است.
وان بنفشه چون عدوی خواجهٔ گیتی نگون
سر به زانو برنهاده رخ به نیل اندوده باز
هوش مصنوعی: این بنفشه که به خواب رفته، مانند دشمنی برای صاحب دنیا به نظر می‌رسد. سرش را بر زانو گذاشته و چهره‌اش را به رنگ نیل (آبی تیره) آغشته کرده است.
خواجه احمد آن رئیس عادل پیروزگر
آن فریدون فر کیخسرو دل رستم براز
هوش مصنوعی: خواجه احمد، آن رئیس عادل و پیروز، مانند فریدون و کیخسرو، دلیر و شجاع است که همانند رستم از بزرگی و عظمت برخوردار است.
هر زمان ز افراط عدل او چنان گردد کزو
زعفران گر کاری، آزد بر دو دندان گراز
هوش مصنوعی: به هر زمانی که تجاوز از عدل او به جایی برسد، همانند زعفرانی که در دندان‌های گراز گیر کند، به سختی و تلخی برای کسی خواهد بود.
هست حرص او به مال و خواسته از بهر جود
حرص چون چونین بود محمود باشد حرص و آز
هوش مصنوعی: تشنگی و تمایل فرد به ثروت و خواسته‌ها به خاطر بخشندگی و کرم او است. اگر حرص این‌چنانی باشد، در آن صورت حرص و آز ستودنی است و پسندیده به نظر می‌رسد.
گاه صرافست و گه بزاز و هرگز کس ندید
رایگان زر صیرفی و رایگان دیبا بزاز
هوش مصنوعی: در بعضی مواقع این شخص مانند صرافان عمل می‌کند و در مواقعی دیگر مانند بزازها، اما هیچ‌کس هرگز ندیده که فردی بدون هزینه طلا را به‌دست آورد یا به‌صورت رایگان پارچه‌های با ارزش بپوشد.
گر چنو زر صیرفی بودی و بزازی یکی
دیبه و دینار نه مقراض دیدی و نه گاز
هوش مصنوعی: اگر واقعاً طلا و نقره را به‌درستی درک می‌کردی، هم‌چون بازرگان و هنرمند با دقت در کارهایت، نه هیچ‌گونه آسیب و کمبودی را در آن‌ها می‌دیدی و نه به‌هیچ‌وجه به زشتی‌های کار دقت می‌کردی.
وان قلم اندر بنانش گه معز و گه مذل
دشمنان زو بامذلت، دوستان با اعتزاز
هوش مصنوعی: قلمی که در دست اوست، گاهی باعث عزت و گاهی سبب ذلت دشمنان می‌شود. اما دوستانش با افتخار و احترام همراه او هستند.
برکشد تار طراز عنبرین از کام خویش
چون برآرد عنکبوت از کام خود تار طراز
هوش مصنوعی: او مانند عنکبوت که تار خود را از دهانش بیرون می‌کشد، تارهایی زیبا و خوشبو را از کام خود بیرون می‌آورد.
قیمت یکتا طرازش از طراز افزون بود
در جهان هرگز شنیدستی طرازی زین طراز؟
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و کم‌نظیری یک شخص یا چیز اشاره دارد که زیبایی آن در دنیا هیچ قابل مقایسه نیست. از آنجا که این خاصیت منحصر به فرد است، هیچ چیزی در جهان نمی‌تواند به این اندازه زیبا باشد یا با آن برابری کند. در واقع، شاعر می‌گوید که زیبایی این چیز یا شخص در حدی است که هرگز چیزی به این شکل دیده نشده است.
قامت کوتاه دارد، رفتن شیر دژم
گونهٔ بیمار دارد، قوت کوه طراز
هوش مصنوعی: شخصیتی با قامت کوتاه دارد و در رفتارش نشانه‌هایی از اندوه و بیماری دیده می‌شود، در حالی که قدرت و استقامت او همچون کوه است.
در عیان عنبر فشاند، در نهان لل خورد
عنبرست او را بضاعت، للست او را جهاز
هوش مصنوعی: در ظاهر، او خوشبو و زیباست و بوی خوشی از خودش ساطع می‌کند، اما در باطن، غم و اندوهی دارد. برای او چیزی از دنیا وجود ندارد و فقط در عمق روحش، اندوهش را می‌پروراند.
هر مدیحی کو به جز تو بر کنیت و برنام اوست
خود نه پیوندش به یکدیگر فراز آید نه ساز
هوش مصنوعی: هر ستایشی که به جز تو انجام شود، خود به تنهایی ارزش و انسجامی ندارد و نمی‌تواند به هم پیوستگی یا سازندگی ایجاد کند.
هست با خط تو خط چینیان چون خط برآب
هست با شمشیر تو اقلام شیران خرگواز
هوش مصنوعی: با خط تو، خط چینیان مانند خطی است که بر روی آب نوشته شده باشد. همچنین، با شمشیر تو، نوشته‌های شیران مانند خروسی است که به سرعت ناپدید می‌شود.
تا همی دولت بماند، بر سر دولت بمان
تا همی ملکت بپاید بر سر ملکت بناز
هوش مصنوعی: برای حفظ و ادامه‌ی سلطنت، باید بر روی آن ایستاد و از آن دفاع کرد. همچنین برای ماندگاری و تثبیت کشور، باید به اصول و مبانی آن پایبند بود و به خود ببالیم.
گنج نه، گوهر فشان، صهبا کش و دستان شنو
بار ده، قصه ستان توقیع زن، تدبیرساز
هوش مصنوعی: این متن به توصیف ارزش‌های گرانبهایی می‌پردازد که باید به وضوح و با دقت دریافت و استفاده شوند. در اینجا به اهمیت به دست آوردن علم و تجربه، لزوم شنیدن داستان‌ها و نکته‌های آموزنده، و همچنین تدبیر و برنامه‌ریزی در زندگی اشاره شده است. این پیام تأکید بر استفاده از دانایی و هنر در تعاملات روزمره و مواجهه با چالش‌ها دارد.
روی بین و زلف ژول و خال خار و خط ببوی
کف گشای و دل فروز و جان ربای و سرفراز
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی‌های معشوق می‌پردازد. شاعر به ویژگی‌های ظاهری او اشاره می‌کند، مانند چهره زیبا، زلف‌های خوش حالت، و خال و خط بر روی صورت. همچنین به تأثیر این زیبایی‌ها بر دل و جان انسان اشاره دارد و می‌گوید که این زیبایی‌ها می‌تواند دل‌ها را به آتش بکشد و جان‌ها را مسحور کند. در نهایت، شاعر به عظمت و بالندگی معشوق نیز اشاره کرده است.
جز به گرد گل مگرد و جز به راه مل مپوی
جز به نایی دم مزن، و نرد جز با می مباز
هوش مصنوعی: به جز دور گل نچرخ و به جز راه محبت گام نزن. به جز با نغمه‌ای خوش کلام نگو و در عشق جز با شراب دیوانه‌کننده همبازی نشو.