گنجور

شمارهٔ ۳۳ - در وصف بهار و مدح شهریار

نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز
می خوشبوی فزار آور و بربط بنواز
ای بلنداختر نام‌آور، تا چند به کاخ
سوی باغ آی که آمد گه نوروز فراز
بوستان عود همی‌سوزد، تیمار بسوز
فاخته نای همی‌سازد، طنبور بساز
به قدح بلبله را سر به سجود آور زود
که همی بلبل بر سرو کند بانگ نماز
به سماعی که بدیعست، کنون گوش بنه
به نبیدی که لطیفست، کنون دست بیاز
گر همی‌خواهی بنشست، ملکوار نشین
ور همی تاختن آری به سوی خوبان تاز
بدوان از بر خویش و بپران از کف خویش
بر آهوبچه، یوز و بر تیهوبچه، باز
زرستان: مشک فشان، جام ستان، بوسه بگیر
باده خور، لاله سپر، صید شکر، چوگان باز
بخل کش، داد ده و شیرکش و زهره شکاف
تیغ کش، باره فکن، نیزه زن و تیرانداز
طلب و گیر و نمای و شمر و ساز و گسل
طرب و ملک و نشاط و هنر و جود و نیاز
بستان کشور جود و بفشان زر و درم
بشکن لشکر بخل و بفکن پیکر آز
آفرین زین هنری مرکب فرخ پی تو
که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز
شخ نوردیکه چو آتش بود اندر حمله
همچنان برق مجال و به روش باد مجاز
پایش از پیش دو دستش بنهد سیصد گام
دستش از پیش دو چشمش بنهد سیصد باز
بانگ او کوه بلرزاند، چون شنهٔ شیر
سم او سنگ بدراند، چون نیش گراز
چون ریاضتش کند رایض چون کبک دری
بخرامد به کشی در ره و برگردد باز
نه به دستش در خم و نه به پایش در عطف
نه به پشتش در، پیچ و نه به پهلو در، ماز
بهتر از حوت به آب اندر، وز رنگ به کوه
تیزتر ز آب به شیب اندر وز آتش به فراز
بگذرد او به یکی ساعت از پول صراط
بجهد باز به یک جستن از کوه طراز
ره بر و شخ شکن و شاد دل و تیز عنان
خوش رو و سخت سم و پاک تن و جنگ آغاز
گوش و پهلو و میان و کتف و جبهه و ساق
تیز و فربی و نزار و قوی و پهن و دراز
برق جه، باد گذر، یوز دو و کوه قرار
شیر دل، پیل قدم، گورتک، آهو پرواز
بجهد، گر به جهانی، ز سر کوه بلند
بدود، گر بدوانی ز بر تار طراز
که کن و بارکش و کارکن و راهنورد
صفدر و تیزرو و تازه رخ و شیرآواز
به چنین اسب نشین و به چنین اسب گذر
به چنین اسب گذار و به چنین اسب گراز
رخ دولت بفروز، آتش فتنه بنشان
دل حکمت بزدای، آلت ملکت به طراز
بر همه خلق ببند و به همه کس بگشای
درهای حدثان و خمهای بگماز
نجهد از بر تیغت، نه غضنفر، نه پلنگ
نرهد از کف رادت، نه بضاعت، نه جهاز
ماه را راس و ذنب ره ندهد در هر برج
تا ز سعد تو ندارند مر این هر دو جواز
ذاکر فضل تو و مرتهن بر تواند
چه طرازی به طراز و چه حجازی به حجاز
نصرت از کوههٔ زینت نه فرودست و نه بر
دولت از گوشهٔ تاجت نه فرازست و نه باز
همچنین دیر زی و شاد زی و خرم زی
همچنین داد ده و نیزه زن و بخل گداز
دست زی می بر و بر نه به سر نیکان تاج
جام بر کف نه و بر نه به دل اعدا گاز
کش و بند و بر و آر و کن کار و خور و پوش
کین و مهر و غم و لهو و بد و نیک و می و راز
ده و گیر و چن و باز و گز و بوس و روو کن
زر و جام و گل و گوی و لب و روی و ره ناز
دل خویش و کف خویش و رخ خویش و سر خویش
بزدای و بگشای و بفروز و بفراز

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز
می خوشبوی فزار آور و بربط بنواز
هوش مصنوعی: بهار رسیده و با خود گل‌های تازه‌ای آورده است. خوشراست باده‌ی خوشبو را بیاور و گیتار را بنواز.
ای بلنداختر نام‌آور، تا چند به کاخ
سوی باغ آی که آمد گه نوروز فراز
هوش مصنوعی: ای ستاره بلندآوازه، تا کی به قصر و باغ بیا که زمان نوروز فرارسیده است.
بوستان عود همی‌سوزد، تیمار بسوز
فاخته نای همی‌سازد، طنبور بساز
هوش مصنوعی: باغ عود در حال سوختن است، بنابراین باید درد را تحمل کنی. فاخته آواز می‌خواند، پس تو هم بایستی سازی بسازی.
به قدح بلبله را سر به سجود آور زود
که همی بلبل بر سرو کند بانگ نماز
هوش مصنوعی: به زودی، سینه‌ام را به قدح بده و بلبل را به سجده بفرست، زیرا بلبل هم‌اکنون بر درخت سرو ندا سر می‌دهد که وقت نماز است.
به سماعی که بدیعست، کنون گوش بنه
به نبیدی که لطیفست، کنون دست بیاز
هوش مصنوعی: به یک آهنگ تازه گوش بده و با دقت به زیبایی آن توجه کن و همزمان با آن فعالیتی خلاقانه انجام بده.
گر همی‌خواهی بنشست، ملکوار نشین
ور همی تاختن آری به سوی خوبان تاز
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی آرامش داشته باشی، همچون پادشاهان بنشین و اگر می‌خواهی به سمت خوبان برآیی، با شتاب و شجاعت حرکت کن.
بدوان از بر خویش و بپران از کف خویش
بر آهوبچه، یوز و بر تیهوبچه، باز
هوش مصنوعی: به سرعت به دور از خودت برو و همه چیزهایی که در دست داری را از خود دور کن، بر روی جوانان و شکارچیان، یوز و باز.
زرستان: مشک فشان، جام ستان، بوسه بگیر
باده خور، لاله سپر، صید شکر، چوگان باز
هوش مصنوعی: به سرزمین طلایی خوشبو برو، جایی که عطر مشک به مشامت می‌رسد، جایی که می‌توانی با جرعه‌ای از شراب مست شوی، جایی که گل‌های لاله مانند سپرهایی زیبا هستند و می‌توانی شکر را شکار کنی. اینجا جایی است که بازی چوگان به زیبایی برگزار می‌شود.
بخل کش، داد ده و شیرکش و زهره شکاف
تیغ کش، باره فکن، نیزه زن و تیرانداز
هوش مصنوعی: در این متن به اهمیت و ضرورت بخشش و جهاد در زندگی اشاره شده است. فرد باید در برابر مشکلات و سختی‌ها، خشم خود را کنترل کند، به دیگران کمک کند و در رویارویی با دشمنان بی‌پروا باشد. همچنین می‌گوید که باید از قابلیت‌های خود، مانند سلاح و زور، به درستی استفاده کرد و در مقابل دشمنان ایستادگی کرد. به طور کلی، این متن دعوت به ایثار و مقابله با چالش‌ها است.
طلب و گیر و نمای و شمر و ساز و گسل
طرب و ملک و نشاط و هنر و جود و نیاز
هوش مصنوعی: از زندگی و خواسته‌هایت بهره ببر، زیبایی‌ها و خوشبختی را جستجو کن. شادی، ملک و هنر را با هم بیفزا و به دیگران نیز بخشش و نیاز را فراموش نکن.
بستان کشور جود و بفشان زر و درم
بشکن لشکر بخل و بفکن پیکر آز
هوش مصنوعی: کشور خود را با بخشندگی آباد کن، طلا و نقره منتشر ساز و به جنگ ارتش بخل برو و ساختار آز را نابود کن.
آفرین زین هنری مرکب فرخ پی تو
که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز
هوش مصنوعی: تو با این هنری که داری، همچون مرکبی خوشبخت بودی که می‌تواند در یک شب، بر فراز آسمان به زیبایی راه برود.
شخ نوردیکه چو آتش بود اندر حمله
همچنان برق مجال و به روش باد مجاز
هوش مصنوعی: شخص نوردیکه مانند آتش در هنگام حمله است و همچون برق پرانرژی و تند عمل می‌کند؛ به گونه‌ای که حرکت او به اندازه سرعت باد سریع و بی‌نقص است.
پایش از پیش دو دستش بنهد سیصد گام
دستش از پیش دو چشمش بنهد سیصد باز
هوش مصنوعی: پای او از جلو می‌گذارد و سیصد قدم جلوتر می‌رود، و دستانش نیز از جلو حرکت می‌کند و سیصد بار دیگر باز می‌گردد.
بانگ او کوه بلرزاند، چون شنهٔ شیر
سم او سنگ بدراند، چون نیش گراز
هوش مصنوعی: صدای او چنان قوی و رساست که می‌تواند کوه‌ها را به لرزه درآورد. قدرت او به قدری است که مانند سم نیرومند شیر، سنگ‌ها را خرد می‌کند و همچون نیش خشمگین گراز، آسیب می‌زند.
چون ریاضتش کند رایض چون کبک دری
بخرامد به کشی در ره و برگردد باز
هوش مصنوعی: وقتی که او به خوبی تمرین کند، مانند کبک دری با ناز و لطافت حرکت می‌کند و در مسیر خود پیش می‌رود و سپس دوباره به سمت قبلی برمی‌گردد.
نه به دستش در خم و نه به پایش در عطف
نه به پشتش در، پیچ و نه به پهلو در، ماز
هوش مصنوعی: نه دستش به زحمت در ماجرایی است، نه پاهایش در دشواری‌ها، نه پشتش در پیچیدگی‌ها و نه پهلویش در تنگناها، به هیچ وجه به خود نمی‌پیچد و در شرایط سخت قرار نمی‌گیرد.
بهتر از حوت به آب اندر، وز رنگ به کوه
تیزتر ز آب به شیب اندر وز آتش به فراز
هوش مصنوعی: بهتر از ماهی در آب، و از رنگ، تندتر از آب در شیب، و از آتش در بلندی است.
بگذرد او به یکی ساعت از پول صراط
بجهد باز به یک جستن از کوه طراز
هوش مصنوعی: او در یک لحظه از پل صراط عبور می‌کند و مانند یک پرش از کوه به جلو می‌رود.
ره بر و شخ شکن و شاد دل و تیز عنان
خوش رو و سخت سم و پاک تن و جنگ آغاز
هوش مصنوعی: شخصی را توصیف می‌کند که راه را به خوبی می‌شناسد، با روحیه‌ای شاد و دلیر، در حرکت سریع و با اراده است. او با ظاهری زیبا و شاداب، در عین حال نیرومند و پاکدامن است و آماده است تا در میدان نبرد به پا خیزد.
گوش و پهلو و میان و کتف و جبهه و ساق
تیز و فربی و نزار و قوی و پهن و دراز
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف بخش‌های مختلف بدن می‌پردازد و ویژگی‌های آنها را بیان می‌کند. به عبارت دیگر، اجزای بدن از جمله گوش، پهلو، میان، کتف، جبهه و ساق را با صفاتی مانند تیز، فربه، نزار، قوی، پهن و دراز توصیف می‌کند.
برق جه، باد گذر، یوز دو و کوه قرار
شیر دل، پیل قدم، گورتک، آهو پرواز
هوش مصنوعی: رعد و برق در آسمان می‌زند، باد به سرعت می‌وزد، یوزهای تند و چابک در حال دویدن هستند و کوه‌ها استحکام و آرامش را نشان می‌دهند. شیرانی دلی شجاع و فیل‌هایی با قدم‌های محکم وجود دارند، در کنار آهوهایی که با چابکی به پرواز در می‌آیند.
بجهد، گر به جهانی، ز سر کوه بلند
بدود، گر بدوانی ز بر تار طراز
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش بسیار، اگر به دوردست‌ها بروی و از بالای کوهی بلند بجهی، اگر بتوانی از روی ناز و زیبایی عبور کنی، باید تلاش مضاعفی کنی.
که کن و بارکش و کارکن و راهنورد
صفدر و تیزرو و تازه رخ و شیرآواز
هوش مصنوعی: به کسی اشاره می‌شود که توانایی‌های زیادی دارد و در کارهای مختلف ماهر است. او مانند یک رهبر جسور و پرانرژی است که در انجام کارها سریع و کارآمد عمل می‌کند و در عین حال چهره‌ای جذاب و صدایی دلنشین دارد.
به چنین اسب نشین و به چنین اسب گذر
به چنین اسب گذار و به چنین اسب گراز
هوش مصنوعی: شخصی که بر چنین اسبی سوار است و از آن عبور می‌کند، باید با دقت و احتیاط عمل کند، زیرا این اسب می‌تواند چالش‌ها و دشواری‌هایی به همراه داشته باشد.
رخ دولت بفروز، آتش فتنه بنشان
دل حکمت بزدای، آلت ملکت به طراز
هوش مصنوعی: ظاهر خوشبختی را به نمایش بگذار، و آتش دشمنی را خاموش کن. دل را از اندیشه‌های پیچیده دور کن و ابزار سلطنت را به شکلی زیبا و مناسب فراهم کن.
بر همه خلق ببند و به همه کس بگشای
درهای حدثان و خمهای بگماز
هوش مصنوعی: در موردی که از دیگران پنهان است، همه را درگیر کن و به هر کسی اجازه بده که به رازها و رمز و رازها دسترسی پیدا کند.
نجهد از بر تیغت، نه غضنفر، نه پلنگ
نرهد از کف رادت، نه بضاعت، نه جهاز
هوش مصنوعی: هیچ حیوانی از تیغ تو فرار نمی‌کند، نه شیر، نه پلنگ. هیچ کس هم از قدرت و توان تو نمی‌گریزد، نه از ثروت و دارایی‌ات، و نه از وسایل و امکاناتت.
ماه را راس و ذنب ره ندهد در هر برج
تا ز سعد تو ندارند مر این هر دو جواز
هوش مصنوعی: ماه در هر برجی حرکت می‌کند و نمی‌تواند در رأس و دنباله خود تغییراتی داشته باشد، زیرا سعد تو اجازه ندارد که این دو را در آنجا رها کند.
ذاکر فضل تو و مرتهن بر تواند
چه طرازی به طراز و چه حجازی به حجاز
هوش مصنوعی: این متن به نوعی اشاره دارد به این که کسی که در مورد ویژگی‌ها و فضایل تو صحبت می‌کند، نمی‌تواند خود را به صورت کامل به تو شبیه کند یا حقیقت تو را به طور دقیق درک کند. چه از نظر ظاهری و چه از نظر معنایی، هر گونه تقلید از تو غیرممکن است.
نصرت از کوههٔ زینت نه فرودست و نه بر
دولت از گوشهٔ تاجت نه فرازست و نه باز
هوش مصنوعی: کمک و یاری از آنچه که در زینت کوه قرار دارد به هیچ‌وجه پایین‌تر نیست و از فراز تاجت نیز به هیچ‌گونه کاهش نمی‌یابد.
همچنین دیر زی و شاد زی و خرم زی
همچنین داد ده و نیزه زن و بخل گداز
هوش مصنوعی: زندگی را به آرامی و شادی سپری کن و از آن لذت ببر، همچنین در اطراف خود به دیگران کمک کن و در سختی‌ها مضایقه نکن.
دست زی می بر و بر نه به سر نیکان تاج
جام بر کف نه و بر نه به دل اعدا گاز
هوش مصنوعی: دستت را از می بردار و تاج را بر سر نیکان بگذار، جام را در دست بگیر و به دل دشمنان زهر بریز.
کش و بند و بر و آر و کن کار و خور و پوش
کین و مهر و غم و لهو و بد و نیک و می و راز
هوش مصنوعی: زندگی شامل تلاش و سخت‌کوشی، و همچنین لذت‌بردن از غذا و پوشاک است. در آن، احساسات مختلف از قبیل محبت، اندوه، سرگرمی، خوبی و بدی وجود دارد، و همچنین شراب و رمز و رازهایی نهفته است.
ده و گیر و چن و باز و گز و بوس و روو کن
زر و جام و گل و گوی و لب و روی و ره ناز
هوش مصنوعی: بیا و با هم خوش بگذرانیم، از زیبایی‌ها لذت ببریم و لحظات شاد را با هم تقسیم کنیم؛ آنچه که بر جان ما می‌نشیند و روح‌مان را شاد می‌کند، حالا زمان آن است که به خوشی و زیبایی بپردازیم.
دل خویش و کف خویش و رخ خویش و سر خویش
بزدای و بگشای و بفروز و بفراز
هوش مصنوعی: دل و دست و چهره و سر خود را از هر گونه غم و فکر منفی پاک کن، و آنها را آزاد و روشن ساز و به زندگی و شادی پرواز ده.

حاشیه ها

1398/03/24 21:05
شفیق

غوغای لف و نشر!