شمارهٔ ۲۹ - در وصف بهار و مدح خواجه علیبن محمد
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
سلام.لطفا هرکی ترجمه این شعر رو میدونه بذاره.
یکی از زیباترین قصاید منوچهری که اول بار اشاراتی از آن را در رساله دکتر شفیعی کدکنی،صور خیال..،دیدم و شیفته آن شدم،خاصه ایماژهای بینظیر و فراوانی که از باران میدهد...درینجا با مراجعه به برخی منابع،شرح بعض مشکلات را مینویسم:
بت=زیباروی(مجازا)
فرخار=شهری در ترکستان
گل بی خار=کنایه از می سرخ بی دُرد(صافی)
گُل بَربار=گل ناچیده
آمد شدن=آمد ورفت
قوّال=ترانه خوان،سرودگوی
ممزوج=آمیخته،مخلوط
گُهربار=گوهرریز
ریشه ی دستارچه=تارآویخته ازحاشیه ی دستارچه
زبرجدگون=سبزرنگ
شبگیر=سحرگاه
طَر0ف=کناره،گوشه وکنار
بیضه=گلوله ای توخالی که درآن مواد خوشبو میگذارند
کافور ریاحی =نوعی کارفورخوشبوی
بَیرم حمرا=پارچه نازک سرخ
اِدرار=درین بیت در مقابل تعجیل به معنای ربزش پیوسته و آرام
مَشّاطِه=شانه کننده،آرایشگر
زبَر=روی،بالا
ماورد_(مخفف ماءَ الورد عربی که از ریشه ی وَرت فارسی گرفته شده)=گلاب
ناشکفیده=ناشکفته
سیّار=گَردان،ریزان
هموار=نرم،یکنواخت
به نگار=درای نقش ونگار
تبخاله=تبخال،جوشی است که به سبب حرارت و شدت تب پدید می آید
دمیده است=برآورده است
عقیق=درین بیت مجازا به معنای سرخ لب
خوید(خید)=غلّه سبز نارس
سیماب=جیوه
زنگار=زنگ فلزات،مجازا سبز رنگ
خیری(بروزن پیری)=گل شب بو،همیشه بهار و خجسه
سمن برگ=گل یاسمن
طومار=ورق پیچیده،برگ لوله شده
مُل=شراب
شَرر=اخگر،پاره آتش
شَرَر مُرده=اخگر خاموش شده
عَلَم نار=عَلَم آتشین
سوسن کوهی=سوسن کبود یا لاجوردی
گنبددوّار=کنایه از آسمان
نسرین=گل نسترن
خَوی=عرق
زنخ=گودی گونه
لُعلبت فَرخار=زیباروی فرخار
شَمر=آبگینه،برکه ،استخر
امطار(جمع مطر)=باران ها(قطرات باران)
مرکز پرگار=نقطه ای که نوک ثابت پرگار برآن قرار میگیرد
#معنای بیت(مرکز نشود دایره و آن قطرهء باران/صددایره در دایره گردد به یکی بار)::مرکز،خود نمیتواند دایره شود ولی این قطره ی باران که در آب می افتد،یکباره تبدیل به تعداد زیادی دایره های تودرتو میگرددد.
جنبش صعب=لرزش شدید،تکان سخت
آرَد رفتار=حرکت میکند
انگیزد=ایجادکند
زُنّار=کمربندی که زردشتیان به کمر میبستند برای تمییز از مسلمین،رشته متصل به صلیب که مسیحیان به گردن می آویزند،درین بیت کنایه از موج است.
سِلاقطون=نوعی پارچه ابریشمی زردوزی شده که در بغداد بافته میشد
نَهمار=بسیار...معنی بیت::آن دایره باپرگار کشیده،ازجای خود حرکت نمیکند و این دایره (که بر سطخ آب است) ازتکان شدید حرکت میکند.هرگاه باران ازین نوع دایره ایجاد کند،بوسیله باد درآن چین و شکن و موج پدید می آید،گویی سطح آب،عَلَمی از از پاره سفید است که از وزش باد به حرکت درآمده است.
به قوّت=سخت،شدید
ایدون=اکنون،اینگونه،اینچنین
دیدار=پدیدار،مشهود
سیمین منقار=منقار سفید،اشاره به حبابهایی که از برخورد قطره های باران با سطح آب ایجاد میشود
آهن سوده=براده ی آهن
مغناطیس=سنگ آهن ریا
.
.
.
باقی را بعدا مفصل تر مینویسم