گنجور

شمارهٔ ۲۹ - در وصف بهار و مدح خواجه علی‌بن محمد

هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بی‌خار
آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار
آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت
و آمد شدنش باشد از اشجار به اشجار
آن گل که به گردش در نحلند فراوان
نحلش ملکانند به گرد اندر و احرار
همواره به گرد گل طیار بود نحل
وین گل به سوی نحل بود دایم طیار
در سایهٔ گل باید خوردن می چون گل
تا بلبل قوالت بر خواند اشعار
تا ابر کند می را با باران ممزوج
تا باد به می در فکند مشک به خروار
آن قطرهٔ باران بین از ابر چکیده
گشته سر هر برگ از آن قطره گهربار
آویخته چون ریشهٔ دستارچهٔ سبز
سیمین گرهی بر سر هر ریشهٔ دستار
یا همچو زبرجد گون یک رشتهٔ سوزن
اندر سر هر سوزن یک لؤلؤ شهوار
آن قطرهٔ باران که فرو بارد شبگیر
بر طرف چمن بر دو رخ سرخ گل نار
گویی به مثل بیضهٔ کافور ریاحی
بر بیرم حمرا بپراکنده‌ست عطار
وان قطرهٔ باران که فرود آید از شاخ
بر تازه بنفشه، نه به تعجیل به ادرار
گوییکه مشاطه ز بر فرق عروسان
ماورد همی‌ریزد، باریک به مقدار
وان قطرهٔ باران سحرگاهی بنگر
بر طرف گل ناشکفیده بر سیار
همچون سرپستان عروسان پریروی
واندر سر پستان بر، شیر آمده هموار
وان قطرهٔ باران که چکد از بر لاله
گردد طرف لاله از آن باران بنگار
پنداری تبخالهٔ خردک بدمیده‌ست
بر گرد عقیق دو لب دلبر عیار
وان قطرهٔ باران که برافتد به گل سرخ
چون اشک عروسیست برافتاده به رخسار
وان قطرهٔ باران که برافتد به سر خوید
چون قطرهٔ سیمابست افتاده به زنگار
وان قطرهٔ باران که برافتد به گل زرد
گویی که چکیده‌ست مل زرد به دینار
وان قطرهٔ باران که چکد بر گل خیری
چون قطرهٔ می بر لب معشوقهٔ میخوار
وان قطرهٔ باران که برافتد به سمنبرگ
چون نقطه سفیداب بود از بر طومار
وان قطرهٔ باران ز بر لالهٔ احمر
همچون شرر مرده فراز علم نار
وان قطرهٔ باران ز بر سوسن کوهی
گویی که ثریاست برین گنبد دوار
بر برگ گل نسرین آن قطرهٔ دیگر
چون قطرهٔ خوی بر زنخ لعبت فرخار
آن دایره‌ها بنگر اندر شمر آب
هر گه که در آن آب چکد قطرهٔ امطار
چون مرکز پرگار شود قطرهٔ باران
وان دایرهٔ آب بسان خط پرگار
مرکز نشود دایره وان قطرهٔ باران
صد دایره در دایره گردد به یکی بار
آن دایره پرگار از آنجای نجنبد
وین دایره از جنبش صعب آرد رفتار
هر گه که از آن دایره انگیزد باران
از باد درو چین و شکن خیزد و زنار
گویی علمی از سقلاطون سپیدست
از باد جهنده متحرک شده نهمار
وانگه که فرو بارد باران به قوت
گیرد شمر آب دگر صورت و آثار
گردد شمر ایدون چو یکی دام کبوتر
دیدار ز یک حلقه بسی سیمین منقار
چون آهن سوده که بود بر طبقی بر
در زیر طبق مانده ز مغناطیس احجار
این جوی معنبر بر و این آب مصندل
پیش در آن بار خدای همه احرار
گویی که همه جوی، گلابست و رحیقست
جویست به دیدار و خلیجست به کردار
زین پیش گلاب و عرق و بادهٔ احمر
در شیشهٔ عطار بد و در خم خمار
از دولت آن خواجه علی بن محمد
امروز گلابست و رحیقست در انهار
آن سید سادات زمانه که نخواهد
شاعر به مدیحش ز خداوند ستغفار
از تیغ، به بالا بکند موی به دو نیم
وز چرخ به نیزه بکند کوکب سیار
گر ناوکی اندازد عمدا بنشاند
پیکان پسین ناوک در پیشین سوفار
ای بار خدایی که همه بار خدایان
دادند به اصل و شرف و گوهرت اقرار
هم گوهر تن داری، هم گوهر نسبت
مشکست هر آنجا که بود آهوی تاتار
یاقوت نباشد عجب از معدن یاقوت
گلبرگ نباشد عجب اندر مه آذار
از مردم بداصل نخیزد هنر نیک
کافور نخیزد ز درختان سپیدار
جبارتری چون متواضعتر باشی
باشی متواضعتر، چون باشی جبار
الحق که سزاوار تو بوده‌ست ریاست
و ایزد برسانیده سزا را به سزاوار
انگشتری جم برسیده‌ست به جم باز
وز دیو نگون اختر برده شده آوار
جبار همه کار به کام تو رسانید
بادات شب و روز خداوند نگهدار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بی‌خار
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و دنیا مانند بت زیبایی درخشان است. ای زیبای دلربا، بیا و آن گل بدون خار را بیاور.
آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار
هوش مصنوعی: گلی که می‌توان آن را خورد، به شادابی می‌رسد و خوردن آن باعث می‌شود که چهره‌اش مانند گل درخشان و زیبا شود.
آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت
و آمد شدنش باشد از اشجار به اشجار
هوش مصنوعی: این گل که دارای ده انگشت بر روی خود است، از یک درخت به درخت دیگر می‌آید.
آن گل که به گردش در نحلند فراوان
نحلش ملکانند به گرد اندر و احرار
هوش مصنوعی: گلی که زنبورهای بسیار به دورش می‌چرخند، در واقع به خاطر زیبایی و جذابیتش مورد توجه شاهان و آزادگان قرار گرفته است.
همواره به گرد گل طیار بود نحل
وین گل به سوی نحل بود دایم طیار
هوش مصنوعی: زنبورها همیشه به دور گل پرواز می‌کنند و آن گل نیز همواره به سوی زنبورها پرواز می‌کند.
در سایهٔ گل باید خوردن می چون گل
تا بلبل قوالت بر خواند اشعار
هوش مصنوعی: زیر سایهٔ گل باید می‌نوشید، تا بلبل با صدای خوش نغمه‌هایت را بخواند.
تا ابر کند می را با باران ممزوج
تا باد به می در فکند مشک به خروار
هوش مصنوعی: تا ابر، با بارش باران، شراب را آمیخته کند و وقتی که باد، مشکی را به خروار می‌افکند.
آن قطرهٔ باران بین از ابر چکیده
گشته سر هر برگ از آن قطره گهربار
هوش مصنوعی: این باران را ببین که از ابر چکیده و بر روی هر برگ نشسته، مانند یک دانهٔ گرانبهاست.
آویخته چون ریشهٔ دستارچهٔ سبز
سیمین گرهی بر سر هر ریشهٔ دستار
هوش مصنوعی: دستار سبز رنگی مثل ریشهٔ گیاهان بر سر افراد قرار دارد و هر ریشه به نوعی به دیگری مرتبط است. این تصویر نشان‌دهندهٔ پیوند و ارتباط میان افراد یا افکار مختلف است.
یا همچو زبرجد گون یک رشتهٔ سوزن
اندر سر هر سوزن یک لؤلؤ شهوار
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن زیبایی و درخشندگی شخصیت یا موضوعی اشاره دارد که مانند یک رشته از دانه‌های جواهر درخشان به نظر می‌رسد. هر یک از این دانه‌ها به تنهایی مانند مرواریدی زیبا و جذاب است که همه در کنار هم، جلوه‌ای خیره‌کننده و دل‌نواز ایجاد می‌کنند.
آن قطرهٔ باران که فرو بارد شبگیر
بر طرف چمن بر دو رخ سرخ گل نار
هوش مصنوعی: آن قطره بارانی که در تاریکی شب بر روی چمن می‌افتد، بر چهره دو گل سرخ می‌درخشد.
گویی به مثل بیضهٔ کافور ریاحی
بر بیرم حمرا بپراکنده‌ست عطار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که عطار به تصویر زیبایی از طبیعت اشاره می‌کند. او مانند دانه‌های کافور که به‌طور موزون و زیبا در میان گل‌ها پاشیده شده‌اند، به زیبایی رنگ و عطر دیوانگی و شور زندگی می‌نگرد. این تصویر به وضوح احساسات عمیق و اندیشه‌های شاعرانه او را نشان می‌دهد.
وان قطرهٔ باران که فرود آید از شاخ
بر تازه بنفشه، نه به تعجیل به ادرار
هوش مصنوعی: هر قطره بارانی که از شاخه‌ای بر روی بنفشه‌ای تازه می‌افتد، به آرامی و بدون شتاب به زمین می‌ریزد.
گوییکه مشاطه ز بر فرق عروسان
ماورد همی‌ریزد، باریک به مقدار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که مشاطه (آرایشگر) از روی سر عروسان، زینت‌ها و تزییناتی را می‌ریزد که به قدری کم و دقیق است که به‌راحتی قابل توجه نیست.
وان قطرهٔ باران سحرگاهی بنگر
بر طرف گل ناشکفیده بر سیار
هوش مصنوعی: به قطرهٔ باران صبحگاهی نگاه کن که بر روی گل هنوز غنچه‌دار نشسته است.
همچون سرپستان عروسان پریروی
واندر سر پستان بر، شیر آمده هموار
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی توصیف می‌کند که چگونه سرپستان عروسان با حریر و لطافت خاصی تزئین شده است. همچنین اشاره دارد که شیر، به عنوان نمادی از قوت و شجاعت، به آرامی و با شکوه بر روی آن نشسته است. در اینجا، ترکیبی از زیبایی و قدرت به تصویر کشیده شده است.
وان قطرهٔ باران که چکد از بر لاله
گردد طرف لاله از آن باران بنگار
هوش مصنوعی: وقتی بارانی از آسمان بر روی گل لاله می‌افتد، آن باران به آن لاله زندگی می‌بخشد و باعث بوجود آمدن زیبایی‌اش می‌شود.
پنداری تبخالهٔ خردک بدمیده‌ست
بر گرد عقیق دو لب دلبر عیار
هوش مصنوعی: گویی که بخار و دودی از پوست میوه‌ای کوچک بر روی سنگ عقیق دو لب معشوقه زیبا نشسته است.
وان قطرهٔ باران که برافتد به گل سرخ
چون اشک عروسیست برافتاده به رخسار
هوش مصنوعی: بارانی که بر روی گل سرخ می‌ریزد، مانند اشک عروس است که بر روی صورتش افتاده است.
وان قطرهٔ باران که برافتد به سر خوید
چون قطرهٔ سیمابست افتاده به زنگار
هوش مصنوعی: هر قطره بارانی که بر زمین بیفتد، مانند قطره‌ای جیوه است که بر روی زنگار قرار گرفته است.
وان قطرهٔ باران که برافتد به گل زرد
گویی که چکیده‌ست مل زرد به دینار
هوش مصنوعی: وقتی قطره‌ی باران بر روی گل زرد می‌افتد، به نظر می‌رسد که همانند این است که عسل زرد بر روی یک سکه‌ی طلا چکیده شده است.
وان قطرهٔ باران که چکد بر گل خیری
چون قطرهٔ می بر لب معشوقهٔ میخوار
هوش مصنوعی: آن قطره بارانی که بر روی گل می‌افتد، مانند قطره شرابی است که بر لب عاشق می‌نشیند.
وان قطرهٔ باران که برافتد به سمنبرگ
چون نقطه سفیداب بود از بر طومار
هوش مصنوعی: اگر قطره‌ای باران بر برگی از سمن بر افتم، مانند نقطه‌ای سفید بر روی طوماری خواهد بود.
وان قطرهٔ باران ز بر لالهٔ احمر
همچون شرر مرده فراز علم نار
هوش مصنوعی: آن قطره باران که بر گل لاله سرخ می‌افتد، مانند گوهری مرده بر بالای آتش می‌درخشد.
وان قطرهٔ باران ز بر سوسن کوهی
گویی که ثریاست برین گنبد دوار
هوش مصنوعی: این باران که از گل سوسن کوهی می‌چکد، به نظر می‌رسد که همان ستاره‌ ثریا است که بر این جهان گردان می‌تابد.
بر برگ گل نسرین آن قطرهٔ دیگر
چون قطرهٔ خوی بر زنخ لعبت فرخار
هوش مصنوعی: بر روی برگ گل نسرین، آن قطرهٔ مروارید مانند قطرهٔ اشک خودم بر روی پیشانی معشوقهٔ زیباست.
آن دایره‌ها بنگر اندر شمر آب
هر گه که در آن آب چکد قطرهٔ امطار
هوش مصنوعی: به دایره‌ها نگاه کن که چگونه آب را در خود جا می‌دهند. هر بار که قطره‌ای از باران در آن آب بریزد، تغییراتی در آن به وجود می‌آید.
چون مرکز پرگار شود قطرهٔ باران
وان دایرهٔ آب بسان خط پرگار
هوش مصنوعی: وقتی که باران به زمین می‌افتد، گویی نقطه‌ای مرکزی را تشکیل می‌دهد و دایره‌هایی که به اطراف آن شکل می‌گیرند، مانند خطی است که بر روی کاغذ با پرگار رسم می‌شود.
مرکز نشود دایره وان قطرهٔ باران
صد دایره در دایره گردد به یکی بار
هوش مصنوعی: اگر دایره‌ای مرکزی نداشته باشد، قطره باران می‌تواند به شکل صد دایره در دایره‌ای دیگر ایجاد شود. این نشان می‌دهد که وجود مرکزی برای شکل‌ها ضروری است تا از پراکنده شدن جلوگیری شود.
آن دایره پرگار از آنجای نجنبد
وین دایره از جنبش صعب آرد رفتار
هوش مصنوعی: دایره‌ای که از جایی تکان نخورد، نمی‌تواند به خوبی حرکت‌های پیچیده را انجام دهد. در واقع، این دایره به دلیل نداشتن جابجایی، نمی‌تواند حرکتی دشوار و مؤثر داشته باشد.
هر گه که از آن دایره انگیزد باران
از باد درو چین و شکن خیزد و زنار
هوش مصنوعی: هر بار که باران از سمت باد برچیند، در آن دایره چین و شکن‌های مختلفی به وجود می‌آید و بندهایی شکل می‌گیرد.
گویی علمی از سقلاطون سپیدست
از باد جهنده متحرک شده نهمار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که علمی از سقراط در حال حاضر به صورت روشن و واضحی در حال حرکت و تغییر است، مشابه حرکتی که ناشی از وزش بادی قوی باشد.
وانگه که فرو بارد باران به قوت
گیرد شمر آب دگر صورت و آثار
هوش مصنوعی: زمانی که باران به شدت ببارد، آب دگرگون می‌شود و نشانه‌ها و ویژگی‌های جدیدی پیدا می‌کند.
گردد شمر ایدون چو یکی دام کبوتر
دیدار ز یک حلقه بسی سیمین منقار
هوش مصنوعی: شمر مانند دامی می‌شود که پرنده‌ای را می‌بیند، در حالی که در یک حلقه، بسیاری از منقارهای نقره‌ای وجود دارد.
چون آهن سوده که بود بر طبقی بر
در زیر طبق مانده ز مغناطیس احجار
هوش مصنوعی: همانند آهن زنگ‌زده‌ای که بر سطحی قرار دارد و به دلیل خاصیت مغناطیسی، زیر آن باقی مانده است.
این جوی معنبر بر و این آب مصندل
پیش در آن بار خدای همه احرار
هوش مصنوعی: این جوی پرآب و این آب زلال در پیش آن بار خداوند، به تصفیه و پاکی روح آزادگان اشاره دارد.
گویی که همه جوی، گلابست و رحیقست
جویست به دیدار و خلیجست به کردار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد همه جوی‌ها پر از گلاب و نوشیدنی خوش‌طعم هستند، و این جوی در ظاهر زیبا و دل‌نواز است و در باطن نیز با صفات نیکویی خود را نشان می‌دهد.
زین پیش گلاب و عرق و بادهٔ احمر
در شیشهٔ عطار بد و در خم خمار
هوش مصنوعی: قبل از این، گلاب و عرق و نوشیدنی‌های قرمز در شیشه‌های عطار و در ظرف‌های خم وجود داشتند.
از دولت آن خواجه علی بن محمد
امروز گلابست و رحیقست در انهار
هوش مصنوعی: امروز به برکت آن بزرگوار علی بن محمد، گلاب و عطر در جویبارها جاری است.
آن سید سادات زمانه که نخواهد
شاعر به مدیحش ز خداوند ستغفار
هوش مصنوعی: آن بزرگوار که در زمان خود سید سادات است، اگر شاعر نتواند او را با ستایش و نیکی به خداوند معرفی کند، چه فایده‌ای دارد.
از تیغ، به بالا بکند موی به دو نیم
وز چرخ به نیزه بکند کوکب سیار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک جنگ یا نبرد می‌پردازد. در آن، شاعر از قیچی‌های تیز صحبت می‌کند که موها را به دو نیم می‌کنند و نیزه‌هایی که می‌توانند ستاره‌های در حال حرکت را از آسمان ببرند. به نوعی، بیانگر قدرت و شدت جنگ و تأثیر آن بر زندگی و طبیعت است. توصیف حرکات تند و آسیب‌زننده‌ای که در جنگ اتفاق می‌افتد، تصویر خاصی از خشونت و درگیری را به ذهن می‌آورد.
گر ناوکی اندازد عمدا بنشاند
پیکان پسین ناوک در پیشین سوفار
هوش مصنوعی: اگر تیرانداز عمداً تیر را به سوی هدفی بفرستد، در واقع تیر آخرش را به جایی می‌زند که قبلاً تیر اول را نشانه گرفته بوده است.
ای بار خدایی که همه بار خدایان
دادند به اصل و شرف و گوهرت اقرار
هوش مصنوعی: ای خداوندی که همه قدرت‌ها و برتری‌ها را به تو نسبت می‌دهند، همه به اصل و افتخار و ارزش وجود تو اعتراف کرده‌اند.
هم گوهر تن داری، هم گوهر نسبت
مشکست هر آنجا که بود آهوی تاتار
هوش مصنوعی: تو هم دارای ارزش و گوهر جسمی هستی و هم از نظر نسبت و نسب، چه در هر جایی که باشی، زیبایی و魅ایی مانند آهوی تاتار را به همراه داری.
یاقوت نباشد عجب از معدن یاقوت
گلبرگ نباشد عجب اندر مه آذار
هوش مصنوعی: یاقوت یک سنگ قیمتی است و طبیعی است که در جایی که یاقوت وجود دارد، گلبرگ زیبایی هم به چشم بخورد. بنابراین، هر دو زیبایی و ارزش در یک مکان ممکن است دیده شود.
از مردم بداصل نخیزد هنر نیک
کافور نخیزد ز درختان سپیدار
هوش مصنوعی: هنر و فضیلت‌های خوب از افراد نادرست و بدخلق نشأت نمی‌گیرد، همان‌طور که نوعی خوشبویی از درختان سپیدار به وجود نمی‌آید.
جبارتری چون متواضعتر باشی
باشی متواضعتر، چون باشی جبار
هوش مصنوعی: هر چه در برابر دیگران فروتن‌تر باشی، قدرت و سلطه‌ات بیشتر می‌شود. اگر خود را جبار و مقتدر نشان دهی، در واقع از تواضع فاصله می‌گیری.
الحق که سزاوار تو بوده‌ست ریاست
و ایزد برسانیده سزا را به سزاوار
هوش مصنوعی: واقعاً شایسته‌ی تو مقام رهبری است و خداوند پاداش را به کسی که شایسته‌اش بوده، رسانده است.
انگشتری جم برسیده‌ست به جم باز
وز دیو نگون اختر برده شده آوار
هوش مصنوعی: انگشتری که به جمشید (جم) تعلق دارد، به او بازگردانده شده است و از دیو شوم و بدبختی آزاد شده است.
جبار همه کار به کام تو رسانید
بادات شب و روز خداوند نگهدار
هوش مصنوعی: خداوند هر چه بخواهی را برایت فراهم کرده است، شب و روز بر تو نگهبانی کند.

حاشیه ها

1394/10/22 12:12
*

سلام.لطفا هرکی ترجمه این شعر رو میدونه بذاره.

1396/01/26 16:03
علی عباسی

یکی از زیباترین قصاید منوچهری که اول بار اشاراتی از آن را در رساله دکتر شفیعی کدکنی،صور خیال..،دیدم و شیفته آن شدم،خاصه ایماژهای بینظیر و فراوانی که از باران میدهد...درینجا با مراجعه به برخی منابع،شرح بعض مشکلات را مینویسم:
بت=زیباروی(مجازا)
فرخار=شهری در ترکستان
گل بی خار=کنایه از می سرخ بی دُرد(صافی)
گُل بَربار=گل ناچیده
آمد شدن=آمد ورفت
قوّال=ترانه خوان،سرودگوی
ممزوج=آمیخته،مخلوط
گُهربار=گوهرریز
ریشه ی دستارچه=تارآویخته ازحاشیه ی دستارچه
زبرجدگون=سبزرنگ
شبگیر=سحرگاه
طَر0ف=کناره،گوشه وکنار
بیضه=گلوله ای توخالی که درآن مواد خوشبو میگذارند
کافور ریاحی =نوعی کارفورخوشبوی
بَیرم حمرا=پارچه نازک سرخ
اِدرار=درین بیت در مقابل تعجیل به معنای ربزش پیوسته و آرام
مَشّاطِه=شانه کننده،آرایشگر
زبَر=روی،بالا
ماورد_(مخفف ماءَ الورد عربی که از ریشه ی وَرت فارسی گرفته شده)=گلاب
ناشکفیده=ناشکفته
سیّار=گَردان،ریزان
هموار=نرم،یکنواخت
به نگار=درای نقش ونگار
تبخاله=تبخال،جوشی است که به سبب حرارت و شدت تب پدید می آید
دمیده است=برآورده است
عقیق=درین بیت مجازا به معنای سرخ لب
خوید(خید)=غلّه سبز نارس
سیماب=جیوه
زنگار=زنگ فلزات،مجازا سبز رنگ
خیری(بروزن پیری)=گل شب بو،همیشه بهار و خجسه
سمن برگ=گل یاسمن
طومار=ورق پیچیده،برگ لوله شده
مُل=شراب
شَرر=اخگر،پاره آتش
شَرَر مُرده=اخگر خاموش شده
عَلَم نار=عَلَم آتشین
سوسن کوهی=سوسن کبود یا لاجوردی
گنبددوّار=کنایه از آسمان
نسرین=گل نسترن
خَوی=عرق
زنخ=گودی گونه
لُعلبت فَرخار=زیباروی فرخار
شَمر=آبگینه،برکه ،استخر
امطار(جمع مطر)=باران ها(قطرات باران)
مرکز پرگار=نقطه ای که نوک ثابت پرگار برآن قرار میگیرد
#معنای بیت(مرکز نشود دایره و آن قطرهء باران/صددایره در دایره گردد به یکی بار)::مرکز،خود نمیتواند دایره شود ولی این قطره ی باران که در آب می افتد،یکباره تبدیل به تعداد زیادی دایره های تودرتو میگرددد.
جنبش صعب=لرزش شدید،تکان سخت
آرَد رفتار=حرکت میکند
انگیزد=ایجادکند
زُنّار=کمربندی که زردشتیان به کمر میبستند برای تمییز از مسلمین،رشته متصل به صلیب که مسیحیان به گردن می آویزند،درین بیت کنایه از موج است.
سِلاقطون=نوعی پارچه ابریشمی زردوزی شده که در بغداد بافته میشد
نَهمار=بسیار...معنی بیت::آن دایره باپرگار کشیده،ازجای خود حرکت نمیکند و این دایره (که بر سطخ آب است) ازتکان شدید حرکت میکند.هرگاه باران ازین نوع دایره ایجاد کند،بوسیله باد درآن چین و شکن و موج پدید می آید،گویی سطح آب،عَلَمی از از پاره سفید است که از وزش باد به حرکت درآمده است.
به قوّت=سخت،شدید
ایدون=اکنون،اینگونه،اینچنین
دیدار=پدیدار،مشهود
سیمین منقار=منقار سفید،اشاره به حبابهایی که از برخورد قطره های باران با سطح آب ایجاد میشود
آهن سوده=براده ی آهن
مغناطیس=سنگ آهن ریا
.
.
.
باقی را بعدا مفصل تر مینویسم

1403/12/03 13:03
ماهان

عالی