رباعی شمارۀ ۳۲
در آتش دل پریر بودم بنهفت
دی باد صبا خوش سخنی با من گفت
کامروز هر آن که آبرویی دارد
فرداش به خاک تیره میباید خفت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در آتش دل پریر بودم بنهفت
دی باد صبا خوش سخنی با من گفت
هوش مصنوعی: من در آتش دل خود میسوزم و روزی نسیم صبح با من سخن خوشی گفت.
کامروز هر آن که آبرویی دارد
فرداش به خاک تیره میباید خفت
هوش مصنوعی: امروزه هر کسی که آبرو و اعتباری دارد، باید بداند که فردا ممکن است به زمین سپرده شود و به خاک بیفتد.
حاشیه ها
1399/04/02 11:07
شهرام
پریر به چه معنی است ؟
کلا مصرع اول رو میشه توضیح بدید ؟
1399/04/03 02:07
nabavar
گرامی شهرام
در آتش دل پریر بودم بنهفت
دی باد صبا خوش سخنی با من گفت
می گوید؛ پریروز در نهانخانه ی دل آتشی داشتم
دیروز نسیم صبحگاهی با من سخنی دلنشین گفت
1399/10/06 21:01
افسانه چراغی
در مصرع اول بنهفت باید به این صورت نوشته شود: به نهفت یعنی پنهانی
جالب است که در این رباعی از چهار عنصر آتش، باد، آب و خاک نام برده است. همچنین چهار زمان پریروز و دیروز و امروز و فردا.
1403/04/23 11:06
مهرداد
در آتش دل پریر بودم بنهفت! یعنی نهفته بودم افتاده بودم

مهستی گنجوی