شمارهٔ ۵۹
رنجیده ی یاران ز دوران گله دارم
آزرده ی خارم ز گلستان گله دارم
با زاغ و زغن هم قفسم کرده زمانه
از صحبت ناجنس به چندان گله دارم
چشم تو مرا کشت چو با ابرو و مژگان
این تیر و کمان چیست ز ترکان گله دارم
مطلوب من آن خال سیاه لب تو است
حاشا که من از چشمه ی حیوان گله دارم
کافر چه کند گر صنم بت نپرستد
با آن همه پاکی ز مسلمان گله دارم
دامن به کمر بر زده هر کس به طریقی
از غفلت این قوم فراوان گله دارم
فریاد که نازک دلی من به مقامی است
کز جنبش و آلودگی جان گله دارم
عارف کمر یار و معارف دهن دوست
شاید که ز خود ظاهر پنهان گله دارم
در هر سر بازار بگویم به دف و نی
این نکته ی سر بسته که من زان گله دارم
بفروخت به چندین هنرم هیچ نفرمود
از خواجه ی خود بنده هزاران گله دارم
اطوار من بهر خدا نیست «وفایی»
از ورد شبت نیز به قرآن گله دارم
از خویش بیرون آی و خدادان و خداخوان
دیگر سخن از غیر به یزدان گله دارم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رنجیده ی یاران ز دوران گله دارم
آزرده ی خارم ز گلستان گله دارم
هوش مصنوعی: از اینکه دوستانم از روزگار ناراحتاند، غصه دارم و از اینکه در گلستان هم از خارها آزار دیدهام، نگرانم.
با زاغ و زغن هم قفسم کرده زمانه
از صحبت ناجنس به چندان گله دارم
هوش مصنوعی: زمانه، من را به گونهای در قفس گرفتار کرده که حتی با پرندگان زشت و بیخاصیت، هم نشین شدهام و از این هم نشینی به شدت ناراضیام.
چشم تو مرا کشت چو با ابرو و مژگان
این تیر و کمان چیست ز ترکان گله دارم
هوش مصنوعی: چشم تو باعث مرگ من شد، با ابرو و مژگانات چون تیر و کمان. از ترکها گلهمندم.
مطلوب من آن خال سیاه لب تو است
حاشا که من از چشمه ی حیوان گله دارم
هوش مصنوعی: من تنها آن نقطه سیاه بر لب تو را میخواهم و هرگز از چشمهی حیوانات شکایت نمیکنم.
کافر چه کند گر صنم بت نپرستد
با آن همه پاکی ز مسلمان گله دارم
هوش مصنوعی: آدم بیایمان چه کار میتواند بکند اگر بت را نپرستد؟ من از مسلمانان با این همه پاکی ناراحت هستم.
دامن به کمر بر زده هر کس به طریقی
از غفلت این قوم فراوان گله دارم
هوش مصنوعی: هر فردی به نوعی از بیتوجهی و غفلت این مردم شکایت دارد و به نوعی مشغول کار خود است.
فریاد که نازک دلی من به مقامی است
کز جنبش و آلودگی جان گله دارم
هوش مصنوعی: آه و ناله میکنم که حساسیت و لطافت قلب من به جایی رسیده است که از هیاهوها و آلودگیهای روحی شکایت دارم.
عارف کمر یار و معارف دهن دوست
شاید که ز خود ظاهر پنهان گله دارم
هوش مصنوعی: عارف به عشق معشوق خود مشغول است و در عین حال از حرفهای دلنشین دوست نیز بهرهمند میشود. شاید بخواهد بگوید که از خود، درون و افکارش احساس نارضایتی دارد و میخواهد این احساس را بیان کند.
در هر سر بازار بگویم به دف و نی
این نکته ی سر بسته که من زان گله دارم
هوش مصنوعی: در هر گوشهی بازار، با دف و نی میزنم و این راز را که من از آن گروه دلگیرم، فاش میکنم.
بفروخت به چندین هنرم هیچ نفرمود
از خواجه ی خود بنده هزاران گله دارم
هوش مصنوعی: او به هنرمندان زیادی فروخت، اما هیچگاه در مورد خواجهاش سخنی نگفت. من از او هزاران شکایت دارم.
اطوار من بهر خدا نیست «وفایی»
از ورد شبت نیز به قرآن گله دارم
هوش مصنوعی: من به خاطر خدا هیچ برخوردی ندارم و «وفایی» میگوید که حتی از تلاوت شبانهام هم به قرآن نارضایتی دارم.
از خویش بیرون آی و خدادان و خداخوان
دیگر سخن از غیر به یزدان گله دارم
هوش مصنوعی: از خودت فاصله بگیر و به خدا و خالق توجه کن. من از کسی دیگر به خدا شکایت دارم.

وفایی مهابادی