گنجور

شمارهٔ ۲۲

گر کائنات نامه شود صد هزار بار
وصف کمال دوست یک از صد هزار نیست
بر هر چه بنگری تو بر این لوح کاینات
غیر از کمال و معرفت کردگار نیست
گر بنگری به دیدهٔ دل در جمال او
دانی که باغ خلد به جز خاک و خار نیست
گر بنگری به چشم حقیقت در این چمن
بی داغ حسن او به خدا داغدار نیست
خواهم چنان به سجده ی خاک درش روم
کاول ابد شود چه کنم اختیار نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر کائنات نامه شود صد هزار بار
وصف کمال دوست یک از صد هزار نیست
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان به نوشتن پیام درآید، حتی اگر صد هزار بار هم احوالات و ویژگی‌های کامل دوست (خدا) را توصیف کنند، هنوز یک وصف از صد هزار وصف هم نخواهد بود.
بر هر چه بنگری تو بر این لوح کاینات
غیر از کمال و معرفت کردگار نیست
هوش مصنوعی: هر چیزی که به آن نگاه کنی، در این دنیای بزرگ جز کمال و شناخت خداوند چیزی پیدا نمی‌کنی.
گر بنگری به دیدهٔ دل در جمال او
دانی که باغ خلد به جز خاک و خار نیست
هوش مصنوعی: اگر با چشم دل به زیبایی او بنگری، متوجه خواهی شد که بهشت تنها از خاک و خار تشکیل شده است.
گر بنگری به چشم حقیقت در این چمن
بی داغ حسن او به خدا داغدار نیست
هوش مصنوعی: اگر با دیدهٔ حقیقت به این گلزار نگاه کنی، به خدا هیچ چیز در اینجا بدون زیبایی او غم‌انگیز نیست.
خواهم چنان به سجده ی خاک درش روم
کاول ابد شود چه کنم اختیار نیست
هوش مصنوعی: می‌خواهم آن‌قدر خود را به خاک درگاه او بیفکنم که این حالت به ابدیت تبدیل شود، اما نمی‌دانم چه اقدامی باید انجام دهم چون اختیار در دست من نیست.