گنجور

شمارهٔ ۶

ادرلی راح توحید الا یا ایها الساقی
ارحنی ساعه عنی و عن قیدی و اطلاقی
به جام صرف توحیدم بدان سان محو کن از خود
که از فانی شوم فانی و با باقی شوم باقی
و اشربنی حمیاه بکاس من محیاه
واعطرنی بریاه و ذوق اهل اذواقی
شراب ناب توحیدم تواند وارهانیدن
ز دست شرک و کفر و دین و سالوسی و زراقی
ولا تسالنی عن فضلی وعن جمعی و عن وصلی
و عن فقدی و عن وجدی و عن حالات اشواقی
تویی چون فصل و وصل من، تویی چون فرق و جمع من
تویی چون فقد و وجد من بل از من هم تو مشتاقی
اما تنظر الی حالی اما تنظر الی بالی
اما تنظر الی ذاتی و اسمایی و اخلاقی
تویی از دیده عشاق ناظر در پری رویان
که حسن جمله خوبان و نور چشم عشاقی
ندانم مغربی خود کیست کو پیوسته می گوید
انا الشمس التی طلعت و هذا نور اشراقی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ادرلی راح توحید الا یا ایها الساقی
ارحنی ساعه عنی و عن قیدی و اطلاقی
هوش مصنوعی: ای ساقی، اکنون لحظه‌ای مرا رها کن تا از قید و بندها آزاد شوم و لحظه‌ای به توحید و یکتاپرستی بپردازم.
به جام صرف توحیدم بدان سان محو کن از خود
که از فانی شوم فانی و با باقی شوم باقی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر درخواست می‌کند که در اثر نوشیدن جام توحید، به قدری خود را از وجود خود جدا کند که به کلی زوال یابد و به وجودی ابدی و باقی تبدیل شود. به عبارت دیگر، او می‌خواهد که از دنیای فانی رهایی یابد و به حقیقتی پایدار و جاودانه دست یابد.
و اشربنی حمیاه بکاس من محیاه
واعطرنی بریاه و ذوق اهل اذواقی
هوش مصنوعی: مرا با جرعه‌ای از زندگی‌ات سیراب کن و با عطر وجودت خوشبو ساز و طعم‌دلچسبی را به من بچشان.
شراب ناب توحیدم تواند وارهانیدن
ز دست شرک و کفر و دین و سالوسی و زراقی
هوش مصنوعی: شراب خالص و ناب توحید می‌تواند انسان را از چنگال شرک، کفر، دین‌های ظاهری و ریاکاری نجات دهد.
ولا تسالنی عن فضلی وعن جمعی و عن وصلی
و عن فقدی و عن وجدی و عن حالات اشواقی
هوش مصنوعی: از من درباره فضیلت و برتری‌ام نپرس، نه در مورد ارتباطم، نه از گسستگی‌ام، نه از شوق روزافزونم و نه از حالات دلم.
تویی چون فصل و وصل من، تویی چون فرق و جمع من
تویی چون فقد و وجد من بل از من هم تو مشتاقی
هوش مصنوعی: تو به مانند فصل بهار و پیوند منی، تو از تفاوت و اتحاد من هستی، تو نمایانگر فقدان و حضور منی. بلکه حتی تو از من نیز بیشتر در اشتیاقی.
اما تنظر الی حالی اما تنظر الی بالی
اما تنظر الی ذاتی و اسمایی و اخلاقی
هوش مصنوعی: اما به وضعیت من نگاه نکن، به ظاهر من نگاه نکن، به ذات و نام‌ها و ویژگی‌های اخلاقی من توجه نکن.
تویی از دیده عشاق ناظر در پری رویان
که حسن جمله خوبان و نور چشم عشاقی
هوش مصنوعی: تو به عنوان ناظر زیبایی و دلربایی عاشقان می‌نگری و حسن تو از همه زیباها بالاتر است و همچون نوری برای چشمان عاشقان می‌تابد.
ندانم مغربی خود کیست کو پیوسته می گوید
انا الشمس التی طلعت و هذا نور اشراقی
هوش مصنوعی: نمی‌دانم آن کسی که در غربی می‌گوید "من خورشید هستم که درخشان شدم" کیست.