گنجور

شمارهٔ ۳

می نماید هر زمان روی از پریرویی دگر
تا کشد هر دم گریبان من از سویی دگر
دل نخواهم بردن از دستش که آن جان جهان
دل همی جوید ز من هر دم به دلجویی دگر
چون تواند دم ز آزادی زدن آن کس که باد
هر زمانش می کشد در بند گیسویی دگر
روی جمعیت کجا بیند به عمر خویشتن
آنکه باشد هر زمان آشفته رویی دگر
سر به محراب از برای سجده کی آرم فرود
من که دارم قبله هر دم طاق ابرویی دگر
من به یک رو چون شوم قانع که حسن روی او
می نماید هر دم از هر رو مرا رویی دگر
بر لب یک جو مجو آن سرو رعنا را که او
هر زمان باشد خرامان بر لب جویی دگر
بر سر کویی به حسنی جلوه گر دیدیش رو
تا به حسن دیگرش بینی تو در کویی دگر
با وجود آنکه او را هیچ رنگ و بوی نیست
بینمش هر دم به رنگ دیگر و بویی دگر
گفته بود او مغربی را خوی ما باید گرفت
چون بگیرد چونک دارد هر زمان خویی دگر؟

اطلاعات

قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می نماید هر زمان روی از پریرویی دگر
تا کشد هر دم گریبان من از سویی دگر
هوش مصنوعی: هر لحظه از زیبایی‌های مختلفی به من نمایان می‌شود که این باعث می‌شود هر بار دلم را از طرفی دیگر برباید.
دل نخواهم بردن از دستش که آن جان جهان
دل همی جوید ز من هر دم به دلجویی دگر
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم دل خود را از دست او ببرم، زیرا او غم‌خوار من است و همیشه در جستجوی من است تا از من دلجویی کند.
چون تواند دم ز آزادی زدن آن کس که باد
هر زمانش می کشد در بند گیسویی دگر
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند کسی که همیشه در اسارت و وابستگی است، از آزادی صحبت کند؟ او مانند کسی است که هر لحظه باد گیسویش را به سمت دیگری می‌برد و در بند آن است.
روی جمعیت کجا بیند به عمر خویشتن
آنکه باشد هر زمان آشفته رویی دگر
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی در طول عمر خود ببیند که در میان انبوه جمعیت، چهره‌اش چگونه است، در حالی که همیشه چهره‌ای دیگر و آشفته دارد؟
سر به محراب از برای سجده کی آرم فرود
من که دارم قبله هر دم طاق ابرویی دگر
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم برای سجده سرم را به محراب بگذارم، چون هر لحظه قوس ابرویی جدید را به عنوان قبله‌ام می‌بینم.
من به یک رو چون شوم قانع که حسن روی او
می نماید هر دم از هر رو مرا رویی دگر
هوش مصنوعی: من وقتی به یک دلیل به زیبایی او راضی می‌شوم، هر لحظه از زوایای مختلف زیبایی او را می‌بینم و این باعث می‌شود که دیدگاه‌ها و احساسات جدیدی در من بوجود آید.
بر لب یک جو مجو آن سرو رعنا را که او
هر زمان باشد خرامان بر لب جویی دگر
هوش مصنوعی: در کنار یک جوی آب، به دنبال آن قامت زیبا نباش؛ چرا که او همیشه در حال حرکت و زیبایی است و در کنار جوی دیگری در حال رقصیدن است.
بر سر کویی به حسنی جلوه گر دیدیش رو
تا به حسن دیگرش بینی تو در کویی دگر
هوش مصنوعی: در یک خیابان، زیبایی را مشاهده کردی که توجه‌ات را جلب کرد، اما اگر به خیابانی دیگر بروی، می‌توانی زیبایی دیگری را ببینی که شاید حتی از آنچه دیده‌ای، زیباتر باشد.
با وجود آنکه او را هیچ رنگ و بوی نیست
بینمش هر دم به رنگ دیگر و بویی دگر
هوش مصنوعی: با اینکه او هیچ ویژگی ظاهری و مشخصی ندارد، اما هر لحظه او را به شکلی متفاوت و با حس و حالی تازه احساس می‌کنم.
گفته بود او مغربی را خوی ما باید گرفت
چون بگیرد چونک دارد هر زمان خویی دگر؟
هوش مصنوعی: او گفته بود که باید رفتار غربی‌ها را در نظر بگیریم، زیرا هر بار که به آن‌ها نگاه می‌کنیم، ویژگی‌های جدیدی از خود را نشان می‌دهند.