شمارهٔ ۶۴
پا ز حد خویش بیرون نمیباید نهاد
گر نهادی پیش ازاین، اکنون نمیباید نهاد
فعل ناموزون را موزون نمیباید شمرد
قول ناموزون را موزون نمیباید نهاد
حد هر چیزی که دانستی وصف و نعمت او
زانچه اورا کم و افزون نمیباید نهاد
هرچه مادون حق آمد پیش مادون آن بود
نام حق را هیچ بر مادون نمی باید نهاد
آنچه از دونست از بالا نمیباید گرفت
وآنچه عالی بود، بر مادون نمی باید نهاد
عاشقان را جز رسوم خلق رسمی دیگر است
بهر ایشان رسم دیگرگون نمیباید نهاد
دل بدام دلربایان نمی باید فکند
پای در زنجیر چون مجنون نمیباید نهاد
چنگ دل در زلف دلداران نمیباید زدن
دست را بر مار بی افسون نمیباید نهاد
چون شناور نیستی بر گرد هر جیهحون مگرد
بی ثنائی پای در جیحون نمیباید نهاد
دل که شد مفتون چشم فتنه جوی دلبران
هیچ دل دیگ بر آن مفتون نمیباید نهاد
ای کلیم دل، ز طور خویش پای بیرون منه
از کلیم خویش پا بیرون نمیباید نهاد
عشق و حسن دوستی را لیلی و مجنون مظهرند
تهمتی بر لیلی و مجنون نمیباید نهاد
یارِ کهِ چونست و کهِ بیچون و چون
چون و بیچون را همه بیچون نمیباید نهاد
آنچه گردانست، گرداننده گردون بدان
فعل گردش را بدین گردون نمیباید نهاد
مغربی اسرار بحر بیکرانش بیش ازین
از زبان موج بر هامون نمیباید نهاد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پا ز حد خویش بیرون نمیباید نهاد
گر نهادی پیش ازاین، اکنون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: انسان نباید از مرزهای خود فراتر رود. اگر قبلاً از این مرزها عبور کردهای، اکنون دیگر نباید چنین کاری کنی.
فعل ناموزون را موزون نمیباید شمرد
قول ناموزون را موزون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: هر عملی که نادرست و نامنظم باشد، نباید به عنوان عمل درست و منظم تلقی شود. همچنین، گفتاری که نامناسب و نادرست است، نباید به عنوان گفتار مناسب و درست پذیرفته شود.
حد هر چیزی که دانستی وصف و نعمت او
زانچه اورا کم و افزون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: هر چیزی را که بشناسی، باید بدانید که توصیف و نعمت آن چیز قابل اندازهگیری نیست و نمیتوان برای آن سقف و حدی معین کرد.
هرچه مادون حق آمد پیش مادون آن بود
نام حق را هیچ بر مادون نمی باید نهاد
هوش مصنوعی: هر چیزی که در سطحی پایینتر از خداوند باشد، وقتی در برابر او قرار میگیرد، به خودی خود چیزی نیست. بنابراین، نمیتوان نام خدا را بر چیزهایی که در مرتبه پایینتر از او هستند، نهاد.
آنچه از دونست از بالا نمیباید گرفت
وآنچه عالی بود، بر مادون نمی باید نهاد
هوش مصنوعی: هر چیزی که از نظر مقام و مرتبه پایینتر است، نباید از مقام بالاتر گرفته شود و هر چیزی که از نظر مقام و مرتبه بالاتر است، نباید به چیزهای پایینتر داده شود.
عاشقان را جز رسوم خلق رسمی دیگر است
بهر ایشان رسم دیگرگون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: عاشقان قوانین و آداب خاص خود را دارند و نمیتوان بر آنها آداب و رسوم دیگران را تحمیل کرد.
دل بدام دلربایان نمی باید فکند
پای در زنجیر چون مجنون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: دل را نمیتوان به عشق دلربایان سپرد و در زنجیر اسارت گذاشت، همچون مجنون که نباید خود را در رنج و غم به انداخت.
چنگ دل در زلف دلداران نمیباید زدن
دست را بر مار بی افسون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: دست زدن به زلف محبوبان، که دل را میرباید، نادرست است. همچنین نمیتوان دست را بر ماری افسون نشده گذاشت.
چون شناور نیستی بر گرد هر جیهحون مگرد
بی ثنائی پای در جیحون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: اگر غرق در جستجوی حقایق و معانی عمیق نیستی، نباید به دور هر آبی بچرخی. برای ورود به دنیای معرفت و شناخت، باید از حالت سطحینگری دوری کنی و پا در جایی بگذاری که ارزش دارد.
دل که شد مفتون چشم فتنه جوی دلبران
هیچ دل دیگ بر آن مفتون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: زمانی که دل به چشمان زیبا و فریبنده محبوبان دل باخته شود، دیگر نمیتوان به دلها و زیباییهای دیگران توجه کرد و آنها را در دل خود جای داد.
ای کلیم دل، ز طور خویش پای بیرون منه
از کلیم خویش پا بیرون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: ای دل پاک من، از کوه طور خودت پا بیرون ننه، چون نباید از ندا یا پیامی که به تو رسیده است، فاصله بگیری.
عشق و حسن دوستی را لیلی و مجنون مظهرند
تهمتی بر لیلی و مجنون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی به طور عالی در شخصیت لیلی و مجنون تجلی پیدا کردهاند و نباید به آنها نسبتهای ناروایی داد.
یارِ کهِ چونست و کهِ بیچون و چون
چون و بیچون را همه بیچون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: یار کیست که شناسایی ندارد و چه کسی است که بیچون و چراست؟ در واقع، هر چیز و هر موجودی را نمیتوان بیدلیل و بیچون و چرا در نظر گرفت.
آنچه گردانست، گرداننده گردون بدان
فعل گردش را بدین گردون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: هر چه که باعث به گردش درآمدن افلاک و دنیا شده، به خاطر این حرکت و چرخش نمیتوان نامی به آن داد.
مغربی اسرار بحر بیکرانش بیش ازین
از زبان موج بر هامون نمیباید نهاد
هوش مصنوعی: غربت و ناشناختگی در عمق دریا، بیشتر از این نمیتوان از زبان امواج بر روی خشکسالیها گفت و بیان کرد.