شمارهٔ ۵۳
بیار ساقی باقی بریز برمن حادث
میّ قدیم که تا وارم ز دست حوادث
چو در زمین دلم تخم مهر خویش فکندی
بآب دیده برویان که نیست زرع تو حارث
از آن شراب بکنعان نوح اگر برسیدی
نگشتی غرقه طوفان چو سام و حام و چو یافث
ببوی باده توان مرد و باز زنده توان شد
که همچنان که محیط است هست محیی و باعث
دلا بخود سفری کن درون خود سفری کن
که هیچ کار نیاید ز مرد کاهل ولابث
درون مجلس مردان بخور شراب تجلی
شراب مرد تجلی بود نه ام خبائث
شراب تجلی ز دست خویش دهد دوست
از آنکه باده باقی است در فنای تو باعث
چو مغربی ز میان شد نشست یار بجایش
خوشا کسیکه بود اثرش خلیفه و وارث
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیار ساقی باقی بریز برمن حادث
میّ قدیم که تا وارم ز دست حوادث
هوش مصنوعی: ساقی را بیاور و شراب را بر من بریز، زیرا میخواهم از تجربیات قدیمی و خاطرات شیرین خود بنوشم تا به وسیله آن بتوانم از دست مشکلات و سختیها دور شوم.
چو در زمین دلم تخم مهر خویش فکندی
بآب دیده برویان که نیست زرع تو حارث
هوش مصنوعی: وقتی که محبت خود را در دل من کاشتی، با اشک چشمانم آن را پرورش بده، چراکه تو هیچگاه زحمتی برای برداشت این محصول نکشیدهای.
از آن شراب بکنعان نوح اگر برسیدی
نگشتی غرقه طوفان چو سام و حام و چو یافث
هوش مصنوعی: اگر از شراب كنعان نوح بنوشی، دیگر غرق طوفان نخواهی شد مانند سام و حام و یافث.
ببوی باده توان مرد و باز زنده توان شد
که همچنان که محیط است هست محیی و باعث
هوش مصنوعی: با بوی شراب، انسان با نیرو و توانایی از نو زندگی مییابد؛ زیرا همانطور که محیط اطراف تأثیرگذار است، همین طور باعث و عامل حیات نیز به شمار میآید.
دلا بخود سفری کن درون خود سفری کن
که هیچ کار نیاید ز مرد کاهل ولابث
هوش مصنوعی: ای دل، به سفر درون خود برو و خود را بشناس، زیرا هیچ کار مثبتی از مرد سستعنصری برنمیآید.
درون مجلس مردان بخور شراب تجلی
شراب مرد تجلی بود نه ام خبائث
هوش مصنوعی: در مجلس مردان، نوشیدن شراب نشانی از تجلی وجود و شخصیت مردانگی است، نه نماد فساد و ناپاکی.
شراب تجلی ز دست خویش دهد دوست
از آنکه باده باقی است در فنای تو باعث
هوش مصنوعی: دوست شرابی را از دست خود به ما میدهد، زیرا که بادهای که باقی میماند، در فنا و از دست رفتن تو ایجاد میشود.
چو مغربی ز میان شد نشست یار بجایش
خوشا کسیکه بود اثرش خلیفه و وارث
هوش مصنوعی: زمانی که یار غمگین و دور شد، خوش به حال کسی که آثار او را بهعنوان جانشین و وارث خود دارد.