شمارهٔ ۹۳ - به شاهد لغت کالیدن، بمعنی گریختن
ز کالیدن یک تن از رزمگاه
شکست اندر آید به پشت سپاه
شمارهٔ ۹۲ - به شاهد لغت افراشته، بمعنی بلند کرده و انباشته: دل از حرص و از کینه انباشتهشمارهٔ ۹۴ - به شاهد لغت غاوشو، بمعنی خیاری که از بهر تخم رها کنند: زرد و درازتر شده از غاوشوی خام
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز کالیدن یک تن از رزمگاه
شکست اندر آید به پشت سپاه
هوش مصنوعی: وقتی که یکی از سربازان از میدان نبرد با شکست برمیگردد، به پسزمینه لشکر میپیوندد.

لبیبی