گنجور

شمارهٔ ۳۹ - به شاهد لغت بادریسه، بمعنی آن مهره که زنان بر دوک زنند بوقت رشتن

گر . . . ت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه خوش خوش چون دوک ریسه شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلن
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر . . . ت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه خوش خوش چون دوک ریسه شد
هوش مصنوعی: اگر از همان ابتدا تو مانند یک رشته نازک و لطیف بودی، آن وقت آن رشته زیبا و خوش‌نما مانند دوک نخ‌ریسی به هم می‌پیچید.