شمارهٔ ۱۲ - به شاهد لغت کولک، بمعنی کدویی که زنان روستا پنبه در او نهند
زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت
شمارهٔ ۱۱ - به شاهد لغت غنج، بمعنی جوال: وان بادریسه هفته دیگر غضاره شدشمارهٔ ۱۳ - به شاهد لغت کاواک، بمعنی میان تهی: بجز عمود گران نیست روز و شب خور شش
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت
هوش مصنوعی: زن انگشتانش را روی دوک گذاشت و با دقت و مهارت، نخ را ریخت.