شمارهٔ ۱۱۰ - به شاهد لغت ناغوش، بمعنی سر بآب فروبردن و غوطه خوردن
گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری
شمارهٔ ۱۰۹ - به شاهد لغت شارک، بمعنی مرغکی کوچک و خوش آواز و سیاه: الا تا درایند طوطی و شارکشمارهٔ ۱۱۱ - به شاهد لغت لک، بمعنی سخنان بیهوده و هرزه و هذیان: رفت ریمن مرد خام لک درای
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرد گرداب مگرد ای که ندانی تو شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری
هوش مصنوعی: به دور گرداب نچرخ، ای کسی که نمیدانی شنا کردن چگونه است، زیرا ناگهان ممکن است غرق شوی وقتی که غافل هستی.
حاشیه ها
1402/03/25 13:05
جهن یزداد
این واژه پاغوش است
رودکی گوید
بود زودا که ایی نیک خاموش
چو مرغابی زنی در اب پاغوش
پاغوش درست است و ناغوش از کجخوانی است

لبیبی