شمارهٔ ۱۰۴ - به شاهد لغت مستی بمعنی گله کردن
باده خور و مستی کن مستی چه کنی از غم
دانی که به از مستی صد راه یکی مستی
شمارهٔ ۱۰۳ - به شاهد لغت سور بمعنی مهمانی بانبوهی: سوری! تو جهانرا بدل ماتم سوریشمارهٔ ۱۰۵ - به شاهد لغت راژ، بمعنی قبه خرمن از غله: پای او افراشتند اینجا چنانک
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باده خور و مستی کن مستی چه کنی از غم
دانی که به از مستی صد راه یکی مستی
هوش مصنوعی: از شراب بنوش و به مستی بپرداز، زیرا بدان که غم و اندوه چه سودی دارد. در واقع، از صد راه دیگر، تنها راهی که ارزش دارد، مستی و سرخوشی است.

لبیبی