شمارهٔ ۱۰ - به شاهد لغت رت، بمعنی تهی و برهنه
فرمان کن و آهک کن و زرنیخ براندای
بر روی و برون آر همه رویت رارت
شمارهٔ ۹ - به شاهد لغت لت، بمعنی لخت و عمود: رویت ز در خنده و سبلت ز در تیزشمارهٔ ۱۱ - به شاهد لغت غنج، بمعنی جوال: وان بادریسه هفته دیگر غضاره شد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.