شمارهٔ ۱۷
گر من از عشق جگر خوار بنالم چه عجب
یا ز جور و ستم یار بنالم چه عجب
بهوای گل رخسار تو ای سرو بلند
گرچه بلبل بچمن زار بنالم چه عجب
جگرم خون شد و از دیده برویم افتاد
گر بجان از دل بیمار بنالم چه عجب
در خم زلف سیه کار تو چون دربندم
زار چون مرغ شب تار بنالم چه عجب
مینوازی چه نی و میکشی از ناز مرا
وه که از پرده ی پندار بنالم چه عجب
سوختم ز آتش هجران تو ای ماه اگر
بهر یکدیدن دیدار بنالم چه عجب
دید کوهی که خدا گریه و زاری طلبد
گفت گر بر در جبار بنالم چه عجب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر من از عشق جگر خوار بنالم چه عجب
یا ز جور و ستم یار بنالم چه عجب
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر عشق و درد دل ناشی از آن شکایت کنم، جای تعجبی ندارد؛ یا اگر از ظلم و ستم محبوبم ناشکوه کنم، باز هم عجیب نیست.
بهوای گل رخسار تو ای سرو بلند
گرچه بلبل بچمن زار بنالم چه عجب
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی صورت تو، ای سرو بلند، اگر بلبل در باغ شکایت کند، جای تعجبی ندارد.
جگرم خون شد و از دیده برویم افتاد
گر بجان از دل بیمار بنالم چه عجب
هوش مصنوعی: دل من به شدت ناراحت و غمگین است و اشکهایم به راحتی سرازیر میشوند. اگر از دل بیمارم شکایت کنم، چه شگفتیای در این موضوع وجود دارد؟
در خم زلف سیه کار تو چون دربندم
زار چون مرغ شب تار بنالم چه عجب
هوش مصنوعی: من در کمند زلف سیاه تو اسیر شدهام و مانند مرغی در شب تار، از شدت غم و اندوه ناله میکنم. این حالت برایم جای تعجبی ندارد.
مینوازی چه نی و میکشی از ناز مرا
وه که از پرده ی پندار بنالم چه عجب
هوش مصنوعی: تو با نواختن نی، ناز و لطافت را به جانم میآوری و از درد و غم دل، صدای نالهام از پشت پردهی خیالات بلند میشود. وای بر من!
سوختم ز آتش هجران تو ای ماه اگر
بهر یکدیدن دیدار بنالم چه عجب
هوش مصنوعی: به خاطر دوری و جدایی تو، ای ماه، به شدت دلم آتش میگیرد. اگر برای یک بار دیدارت را بخواهم و غم دل را بیان کنم، چه جای تعجبی دارد؟
دید کوهی که خدا گریه و زاری طلبد
گفت گر بر در جبار بنالم چه عجب
هوش مصنوعی: کوهی را میبینم که خدا در آنجا از درد و رنج خواستار گریه و زاری است. میگوید: اگر من در برابر خداوند بزرگ شکایت کنم، چه عیبی دارد؟