گنجور

شمارهٔ ۴۶ - تشبیه و تمثیل

لشکر اسلام که آنجا رسید
بود زمین تشنه که دریا رسید
بود به یک جای صف تیغ و تیر
همچو نیستان به لب آبگیر
تیز تگ و گوش چو پیکان پدید
بر سر یک تیر دو پیکان که دید
دائرهٔ خیمه به سبزی قطار
ابر فرود آمده در مرغزار
پیک گران سنگ سبک ایستاد
تند چو ابری که رود روز باد
طرفه عروسی شده آراسته
آئینهٔ از آب روان خواسته
همچو دو آئینه مقابل ز تاب
آب در آن عکس نما، رو در آب
قطره که شد زابر چکان بر هوا
مهرهٔ بلور شده در هوا
باده چو خورشید پگه تا به شام
کرده طلوعی و غروبی به جام
رود زن از سینه برون برده صبر
آب چکان دست چو باران ز ابر
پشت وی از بار گهر خم زده
چون به سحر گلشن شبنم زده
ز ابروی خم پشت کمان ساخته
تیر مژه نیم کش انداخته
هر دو به یک تن چو دو پیکر شدند
بر فلک تخت چو مه بر شدند
سایه یکی کرد دو فر همای
پایه یکی ساخت دو لشکر گشای
شاخ بهم سود دو سرو جوان
موج بهم داد دو آب روان
گشت یکی باغ وفا داد و جوی
گشت یکی منبع صفا را دو روی
گشت زمین آب دو باران چشید
مغز جهان بوی دو بستان کشید
چرخ یکی شد به دو ماه تمام
بزم یکی شد به دو دور مدام

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لشکر اسلام که آنجا رسید
بود زمین تشنه که دریا رسید
هوش مصنوعی: لشکر اسلام وقتی به آن محل رسید، مثل این بود که دریا به زمین خشک و تشنه رسیده باشد.
بود به یک جای صف تیغ و تیر
همچو نیستان به لب آبگیر
هوش مصنوعی: در یک مکان، صفی از تیغ‌ها و تیرها وجود داشت که مانند نیستانی در کنار برکه‌ای قرار داشتند.
تیز تگ و گوش چو پیکان پدید
بر سر یک تیر دو پیکان که دید
هوش مصنوعی: وقتی که چشمان تیزبین و گوش‌های هوشیار مثل پیکان تند و سریع هستند، می‌توانند یک نشانه را به دو صورت متفاوت ببینند.
دائرهٔ خیمه به سبزی قطار
ابر فرود آمده در مرغزار
هوش مصنوعی: چادر یا خیمه‌ای که به رنگ سبز است، در میان دشت و در کنار ابرها قرار گرفته است.
پیک گران سنگ سبک ایستاد
تند چو ابری که رود روز باد
هوش مصنوعی: پیام‌آوری با بار سنگین به طور ناگهانی متوقف شد، مانند ابری که ناگهان در باد حرکت می‌کند.
طرفه عروسی شده آراسته
آئینهٔ از آب روان خواسته
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی عروسی به قدری است که به آن آینه‌ای از آب جاری نیاز دارد تا زینت بخش آن باشد.
همچو دو آئینه مقابل ز تاب
آب در آن عکس نما، رو در آب
هوش مصنوعی: مانند دو آئینه که در برابر یکدیگر قرار دارند، در آب تابش نور را ببین و در آن عکس خود را مشاهده کن.
قطره که شد زابر چکان بر هوا
مهرهٔ بلور شده در هوا
هوش مصنوعی: قطره‌ای که از بالای آبشار به صورت چکه‌چکه بر اثر نیروی جاذبه فرو می‌افتد، مانند یک دانه بلورین در فضا به نظر می‌رسد.
باده چو خورشید پگه تا به شام
کرده طلوعی و غروبی به جام
هوش مصنوعی: شراب مانند خورشید در صبح به همراه خود روشنی و زندگی می‌آورد و تا عصر همواره در حال درخشش است، به طوری که در جام ما نیز روز و شبش نمایان است.
رود زن از سینه برون برده صبر
آب چکان دست چو باران ز ابر
هوش مصنوعی: دل را از درون پر از درد و رنج می‌بیند که همچون باران از آسمان بر زمین می‌ریزد. صبر و تسلیم در برابر این احساسات، به مانند قطرات آبی است که از دستان شخص سرازیر می‌شود.
پشت وی از بار گهر خم زده
چون به سحر گلشن شبنم زده
هوش مصنوعی: پشت او به خاطر سنگینی جواهرات خم شده است، همان‌طور که در صبحگاه، گلشن تحت تاثیر شبنم قرار می‌گیرد.
ز ابروی خم پشت کمان ساخته
تیر مژه نیم کش انداخته
هوش مصنوعی: از قوس کمان ابرو که به سمت پایین خم شده، تیر مژه‌ای کشیده شده است که به آرامی پرتاب می‌شود.
هر دو به یک تن چو دو پیکر شدند
بر فلک تخت چو مه بر شدند
هوش مصنوعی: هر دو مانند دو بدن به یک جسم تبدیل شدند و بر روی آسمان همچون مه، بر تخت مانند حضور یافتند.
سایه یکی کرد دو فر همای
پایه یکی ساخت دو لشکر گشای
هوش مصنوعی: سایه یک انسان را با دو بال پرنده‌ای همسان کرد و نیروهایی را که در دو لشکر بودند به هم پیوند داد.
شاخ بهم سود دو سرو جوان
موج بهم داد دو آب روان
هوش مصنوعی: دو درخت جوان به همدیگر اشاره کردند و دو جویبار به هم برخورد کردند.
گشت یکی باغ وفا داد و جوی
گشت یکی منبع صفا را دو روی
هوش مصنوعی: یک باغی پر از وفا و صداقت ایجاد شد و جویی به وجود آمد که منبعی از پاکی و صفا را به نمایش گذاشت.
گشت زمین آب دو باران چشید
مغز جهان بوی دو بستان کشید
هوش مصنوعی: زمین به واسطه دو باران، طعم و مزه‌ای تازه را تجربه کرد و جهان هم از بوی دو باغ سرمست شد.
چرخ یکی شد به دو ماه تمام
بزم یکی شد به دو دور مدام
هوش مصنوعی: چرخ فلک به یک دور کامل دو ماه را در کنار هم به جشن و سرور آورد و این دورانی بی‌انتها شد.