شمارهٔ ۴۰ - در صفت باران موسمی هند
کرد چوره در سرطان آفتاب
چشمهٔ خورشید فرو شد باب
ابر سرا پرده به بالا کشید
سبزه صف خویش بصحرا کشید
آب فرو ریخت به کار زمین
زد همه بنشست غبار زمین
سیل، عنان بس که به تندی گزاشت
باد به زنجیر نگاهش نه داشت
چون دهل رعد شد از آب غرق
گرم شد از آتش سوزان برق
گرم چنان شد که چو آواز داد
غلغله در گنبد گردون فتاد
قوس قزح گشت کمان وار کوز
از دو طرف سبز پی و سرخ توز
تاب کشید آتش به رقش چنان
کش نم صد ابر نه دارد زیان
جوی که شد مست خوش و آبدار
آب گرفتش لب و سبزه کنار
صفوت آب ار تو ندانی محال
زیر زمین ابر نمود از خیال
تندی سیلاب به بالای کوه
از شغب آورد زمین را ستوه
ماند همه وقت خط سبزهتر
از کف خورشید نهان شد اثر
هر دمنی یک گل و صد آب جو
هر چمنی صد گل و صد آبرو
برق به شمشیر در آورد تاب
گشت زره پوش سواران آب
برق، بهر سوی، بتابی دگر
دست، بهرجوی، بر آبی دگر
پرده نشین گشت فلک سو به سو
با همه زالی شده پوشیده رو
جوی که شد برهنه سیمین تنش
جامه غوکی شده پیراهنش
خاک ز بی آبی امان یافته
چشمه ز جوی آب روان یافته
چون زمین از آب شده سیم ناب
باد گره بر زده بر سیم آب
جوی رسیده به بلندی ز سیل
هم به تواضع به نشیبش میل
زود ز مستی به فغان آمده
دور خرابی به کران آمده
ماند بهر شهر عمارت در آب
محتکران را شده خانه خراب
چرخ نگون طشت شده سیل بار
طشت نگون، آب نه گیرد قرار
ابر هوا خواه گلستان شده
آب کش مجلس مستان شده
باغ که از سبزه شد آراسته
ابر سیه را به هوا خواسته
برگ درختان تر از شاخسار
هر همه در بار و درآورده بار
ابر شده کوه بلند از شکوه
برق شده بر سر او تیغ کوه
بزر گران در گل لغزان اسیر
تکیهاشان بر کرم دستگیر
شالی سر سبز ندانم که چیست
کاب گذشت از سر و آنگاه زیست
سبزه نورسته تو گوئی مکر
بچه طوطی ست که شد سیخ پر
سبزه به صحرا شده چون نوخطان
ملک جهان گشته به کام بطان
ژاله زنان بر سر کل مرغ سنگ
با سر گل خوش بود از سنگ جنگ
غوطهٔ مرغابی رعنا بجوی
از سر طوفان شده پایاب جوی
نول حواصل شده مقراض پر
جامهٔ او نقره و مقراض زر
جرعه که طاوس ز باران بخورد
هم به سرود آمده هم جلوه کرد
یافته دراج خوشی در هوا
شیر و شکر داد برون از نوا
زاب زمین شوی، بهر شاخ بید
زاغ شده قمری جامه سپید
میوه این فصل رسیده به شاخ
گرد چمن طعمهٔ مرغان فراخ
خسته شده سینهٔ خرما ز خار
خنده همی کرد به پرده انار
موز، به یک برگ بپوشید شاخ
برگ ازو گشته به بستان فراخ
نغزک ا خوش نغز کن بوستان
نغزترین میوه هندوستان
میوه به باغ ار ز یکی ده بود
پخته شود خوردنش آنگه بود
میوه نغزک هم از آغاز بر
گشته نبات زمین از شیره تر
ابر در افشان شهٔ دریا نوال
ابرش خود راند بدار الجلال
آب فراخی همه را تا به گنگ
و آمده لشکر همه از آب تنگ
لشکر انبوه چو دریا بجوش
سیل ز جنبیدن آن در خروش
بود سراسر زمین از آب پر
هم ز هوا سوخته میشد شتر
گر چه که بود آب روان تا شکم
اسپ نکرد آتش خود هیچ کم
پای ستوران به زمین در شده
گاو زمین را سمشان سر شده
خیمه لشکر همه بر روی آب
راست چو دریا که برارد حباب
شمارهٔ ۳۹ - در وصف کشتی هندی: ساخته از حکمت کار آگهانشمارهٔ ۴۱ - در وصف پیل جنگی هندی: پیل چو کوهی که بود بیسکون
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرد چوره در سرطان آفتاب
چشمهٔ خورشید فرو شد باب
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که وقتی خورشید در آسمان به وسط آتش رسیده و شدت تابش آن به اوج خود میرسد، در نتیجه چشمهای که به آن نماد روشنی و زندگی بخشیده است، تحت تأثیر این شدت، به حالت خاموشی و سکوت میرسد. در واقع، تغییرات در طبیعت و تأثیرات خورشید بر زندگی و روحیه انسانها را نشان میدهد.
ابر سرا پرده به بالا کشید
سبزه صف خویش بصحرا کشید
هوش مصنوعی: ابر مانند پردهای که کنار زده شده است، به آسمان میرود و سبزهها و گیاهان را به دشت و صحرا میبرد.
آب فرو ریخت به کار زمین
زد همه بنشست غبار زمین
هوش مصنوعی: آب به زمین ریخت و باعث شد که همه غبار و گرد و غبار کنار برود.
سیل، عنان بس که به تندی گزاشت
باد به زنجیر نگاهش نه داشت
هوش مصنوعی: طوفان به قدری شدید بود که نتوانستند جلوی حرکتش را بگیرند.
چون دهل رعد شد از آب غرق
گرم شد از آتش سوزان برق
هوش مصنوعی: صدای رعد مانند صدای دهل میشود و برق از گرمای آتش سوزان ایجاد میگردد.
گرم چنان شد که چو آواز داد
غلغله در گنبد گردون فتاد
هوش مصنوعی: وقتی صدای او به اوج خود رسید، شروعی در آسمان به پا شد.
قوس قزح گشت کمان وار کوز
از دو طرف سبز پی و سرخ توز
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن زیباییهای طبیعت میپردازد. قوس قزح به شکل یک کمان معلق در آسمان نمایان شده و رنگهای سبز و قرمز در دو طرف آن به وضوح دیده میشود. این توصیف به نوعی جلوههای رنگی و دلنشین طبیعت را به تصویر کشیده و از زیباییهای آن سخن میگوید.
تاب کشید آتش به رقش چنان
کش نم صد ابر نه دارد زیان
هوش مصنوعی: آتش به زیبایی او شعلۀ خویش را میکشاند، بهگونهای که مانند نم باران، آسیبی به او نمیزند.
جوی که شد مست خوش و آبدار
آب گرفتش لب و سبزه کنار
هوش مصنوعی: جوی که به خاطر آب فراوانش سرشار و خوشبو شده است، لبهایش همیشه آبی است و اطراف آن با سبزه و چمن تازه زینت داده شده است.
صفوت آب ار تو ندانی محال
زیر زمین ابر نمود از خیال
هوش مصنوعی: اگر تو نتوانی صفا و زلالی آب را درک کنی، به هیچ وجه نمیتوانی تصور کنی که چگونه ابر در دل زمین به وجود میآید.
تندی سیلاب به بالای کوه
از شغب آورد زمین را ستوه
هوش مصنوعی: جریان تند و خروشان سیلاب به اوج کوه رسید و زمین را در وضعیت آشفتهای قرار داد.
ماند همه وقت خط سبزهتر
از کف خورشید نهان شد اثر
هوش مصنوعی: همیشه نشانهای سبز و زیبا از زیر نور خورشید پنهان میماند.
هر دمنی یک گل و صد آب جو
هر چمنی صد گل و صد آبرو
هوش مصنوعی: هر جا که بویی از زندگی به مشام میرسد، زیبایی خاصی در آن وجود دارد. در هر چمنزار، نه تنها یک گل زیبا دیده میشود بلکه آبرو و احترام نیز با آن گره خورده است و در هر چمن، زیباییهای بیشتری وجود دارد.
برق به شمشیر در آورد تاب
گشت زره پوش سواران آب
هوش مصنوعی: برق به شمشیر درخشید و ناگهان زرههایی که سواران بر تن داشتند، مانند آب تاب خورد.
برق، بهر سوی، بتابی دگر
دست، بهرجوی، بر آبی دگر
هوش مصنوعی: برق، در هر سو که بتابد، دیگر دستی به جستجو در آبی دیگر میپردازد.
پرده نشین گشت فلک سو به سو
با همه زالی شده پوشیده رو
هوش مصنوعی: آسمان به هر سو در حال حرکت است و دنیای ما مانند پردهای پوشیده و پنهان شده است.
جوی که شد برهنه سیمین تنش
جامه غوکی شده پیراهنش
هوش مصنوعی: رودی که به خاطر برهنگی و شفافیتش مانند نقره شده، به نوعی پوشش و زیبایی خاصی دست یافته است.
خاک ز بی آبی امان یافته
چشمه ز جوی آب روان یافته
هوش مصنوعی: زمین به خاطر کمبود آب، به سختی زندگی میکند، اما چشمهها از جریان آب، حیات و سرزندگی پیدا کردهاند.
چون زمین از آب شده سیم ناب
باد گره بر زده بر سیم آب
هوش مصنوعی: زمانی که زمین به خاطر آب به زیبایی و جلوهای درخشان تبدیل شده، بادی وزیدن گرفته و بر روی این سطح درخشان تاثیر گذاشته است.
جوی رسیده به بلندی ز سیل
هم به تواضع به نشیبش میل
هوش مصنوعی: رودخانهای که به بلندی رسیده، به خاطر خشوع و فروتنیاش به سمت پایین سرازیر میشود.
زود ز مستی به فغان آمده
دور خرابی به کران آمده
هوش مصنوعی: ناگهان از حالت مستی به شدت نگران شدهام و وضعیت خراب به اوج خود رسیده است.
ماند بهر شهر عمارت در آب
محتکران را شده خانه خراب
هوش مصنوعی: در اثر احتکار و انبار کردن آب توسط برخی افراد، خانهها و زندگی مردم در شهر ویران شده و از بین رفته است.
چرخ نگون طشت شده سیل بار
طشت نگون، آب نه گیرد قرار
هوش مصنوعی: چرخ زمان مانند ظرفی پر از آب است که به شدت تکان میخورد و هیچگاه ثابت نمیماند. آب آن همواره در حال جابجایی و ناپایداری است و نمیتواند آرام بگیرد.
ابر هوا خواه گلستان شده
آب کش مجلس مستان شده
هوش مصنوعی: ابر به سراغ گلستان آمده و در حال آبیاری آن است، گویی که به مجلس شادی و میگساری پیوسته است.
باغ که از سبزه شد آراسته
ابر سیه را به هوا خواسته
هوش مصنوعی: باغی که با چمن و گیاهان سبز زینت یافته، ابر سیاه را به آسمان دعوت کرده است.
برگ درختان تر از شاخسار
هر همه در بار و درآورده بار
هوش مصنوعی: برگهای درختان سبز و تازه هستند و از شاخهها آویزان شدهاند و در حال حاضر، باران بر آنها میبارد و زندگی را به آنها هدیه میدهد.
ابر شده کوه بلند از شکوه
برق شده بر سر او تیغ کوه
هوش مصنوعی: ابر به قدری سنگین و بزرگ شده که مانند کوههای بلند به نظر میرسد و رعد و برق مانند یک تیغ بر فراز آن درخشیده است.
بزر گران در گل لغزان اسیر
تکیهاشان بر کرم دستگیر
هوش مصنوعی: بزرگان در زمین نرم و لغزنده گرفتار شدهاند و تکیهگاهشان بر محبت و کمک یکدیگر است.
شالی سر سبز ندانم که چیست
کاب گذشت از سر و آنگاه زیست
هوش مصنوعی: نمیدانم آن شال سبز چه چیزی است که از سرم عبور کرد و پس از آن زندگی ادامه یافت.
سبزه نورسته تو گوئی مکر
بچه طوطی ست که شد سیخ پر
هوش مصنوعی: سبزهی جوان را طوری میبینی که مثل بچه طوطیای است که بر روی سیخ نشسته است.
سبزه به صحرا شده چون نوخطان
ملک جهان گشته به کام بطان
هوش مصنوعی: سبزه به دشت درآمده و مانند جوانان تازهکار، جهان را به بهرهبرداری پرندگان خوشحال تبدیل کرده است.
ژاله زنان بر سر کل مرغ سنگ
با سر گل خوش بود از سنگ جنگ
هوش مصنوعی: باران نرم و ملایم بر روی سنگهای سرد و سخت میریزد و در کنار آن گلهای زیبا شکوفه زدهاند، حالتی شاعرانه و دلنشین از تضاد نرمش و سختی ایجاد میکند.
غوطهٔ مرغابی رعنا بجوی
از سر طوفان شده پایاب جوی
هوش مصنوعی: غوطهوری که مرغابی زیبا در آب دارد، از شدت طوفان به آرامش و سکون رسیده و به جایی ساکن و آرام تبدیل شده است.
نول حواصل شده مقراض پر
جامهٔ او نقره و مقراض زر
هوش مصنوعی: لباس او از نقره و زر و دیگر جلوهها به زیباترین شکل در آمده و تیز و برنده شده است.
جرعه که طاوس ز باران بخورد
هم به سرود آمده هم جلوه کرد
هوش مصنوعی: هر جرعهای که طاووس از باران مینوشد، هم به زیبایی خود میبالد و هم به نغمه و آواز به زیبایی میپردازد.
یافته دراج خوشی در هوا
شیر و شکر داد برون از نوا
هوش مصنوعی: پرندهای در آسمان خوشحال است و با لذتی چون شیر و شکر، آواز زیبایی سر میدهد.
زاب زمین شوی، بهر شاخ بید
زاغ شده قمری جامه سپید
هوش مصنوعی: اگر به زمین بیفتی و به خاک بیفتی، همچون پرندهای که دلخوش به درخت بید است، پرندهای دیگری که رنگی سفید دارد، در تندباد زمان، نمایان خواهد شد.
میوه این فصل رسیده به شاخ
گرد چمن طعمهٔ مرغان فراخ
هوش مصنوعی: میوههای این فصل به درختان و چمنها رسیده و طعمهای فراوان برای پرندگان شده است.
خسته شده سینهٔ خرما ز خار
خنده همی کرد به پرده انار
هوش مصنوعی: سینهٔ درخت خرما از خارها و آسیبها خسته شده و در عین حال به زیبایی و تماشای انار میخندد.
موز، به یک برگ بپوشید شاخ
برگ ازو گشته به بستان فراخ
هوش مصنوعی: موزی که در یک برگ پوشیده شده، نشانی از سرسبزی و فراوانی گیاهان در باغی وسیع است.
نغزک ا خوش نغز کن بوستان
نغزترین میوه هندوستان
هوش مصنوعی: ای خوش صدا، باغ را خوشبو کن، مانند زیباترین میوههای هند.
میوه به باغ ار ز یکی ده بود
پخته شود خوردنش آنگه بود
هوش مصنوعی: اگر میوهای در باغ رسیده باشد، در صورتی که از یک درخت باشد، آنگاه خوردن آن مناسب و لذیذ است.
میوه نغزک هم از آغاز بر
گشته نبات زمین از شیره تر
هوش مصنوعی: میوه خوشمزه و تازه از ابتدا به زمین برمیگردد، همانطور که گیاهان از شیرهی تازه به وجود میآیند.
ابر در افشان شهٔ دریا نوال
ابرش خود راند بدار الجلال
هوش مصنوعی: ابرها به زیبایی بر فراز دریا میدرخشند و این بارانهای نازک و دلانگیز، خود را به ارمغان میآورند تا جلال و عظمت را برافرازند.
آب فراخی همه را تا به گنگ
و آمده لشکر همه از آب تنگ
هوش مصنوعی: آب زیاد همه را در خود غرق کرده و افرادی که از تنگی آب رنج میبردند، به گروهی پیوستند که در جستجوی آب و نجات بودند.
لشکر انبوه چو دریا بجوش
سیل ز جنبیدن آن در خروش
هوش مصنوعی: لشکرهای فراوان مانند دریا به تلاطم درآمدهاند و از حرکت و جنبش آنها به طور مداوم صدای خروش به گوش میرسد.
بود سراسر زمین از آب پر
هم ز هوا سوخته میشد شتر
هوش مصنوعی: زمین تماماً از آب پر بود و به علت گرما، شتر نمیتوانست آنجا را تحمل کند و دچار مشکل میشد.
گر چه که بود آب روان تا شکم
اسپ نکرد آتش خود هیچ کم
هوش مصنوعی: هرچند که آب در حال جاری است، اما به اندازهای که در درون اسب وجود دارد، آتش او را کم نمیکند.
پای ستوران به زمین در شده
گاو زمین را سمشان سر شده
هوش مصنوعی: پای اسبان بر روی زمین فرود آمده و گاوها با سمهایشان زمین را زخمی کردهاند.
خیمه لشکر همه بر روی آب
راست چو دریا که برارد حباب
هوش مصنوعی: چادرهای سپاه همه بر روی آب قرار دارند، همانطور که حبابها بر روی دریا شکل میگیرند.