گنجور

شمارهٔ ۴ - اینک شاعر بیان می کند که چسان قران السعدین را به نظم آورد:

از درشه با همه شرمندگی
آمدم اندر وطن بندگی
خم شده از بارگهر گردنم
فرض شده خدمت شه کردنم
گوشه گرفتم ورق دل به دست
عقل سراسیمه و اندیشه مست
روی نهان کردم از ابنای جنس
نی غلطم بلکه خود از جن و انس
آب معانی ز دلم زاد زود
آتش طبعم به قلم داد و دود
چون به توکل شدم اندیشه سنج
سینهٔ خاکیم برون داد گنج
همت مردانه ببستم به کار
ریختم از خامه در شاهوار
باز نیامد قلمم تا سه ماه
روز و شب از نقش سپید و سیاه
تا ز دل کم هنر و طبع سست
راست شد این چند خط نادرست
ساخته گشت از روش خامه‌ای
از پس شش ماه چنین نامه‌ای
در رمضان شد به سعادت تمام
یافت قران نامهٔ سعدین نام
آنچه به تاریخ زهجرت گذشت
بود سنه ششصد و هشتاد و هشت
سال من امروز اگر بررسی
راست بگویم همه شش بود و سی
زین نمط آراسته بکری چو ماه
باد قبول دل دانای شاه
کس چه شناید که چه خون خورده‌ام
کاین گهر از حقه برآورده‌ام
ساخته‌ام این همه لعل و گهر
از خوی پیشانی و خون جگر
تانهم از فکرت پنهانیش
گه به جگر، گاه به پیشانیش

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از درشه با همه شرمندگی
آمدم اندر وطن بندگی
هوش مصنوعی: با کمال شرمندگی از دیار خود خارج شدم و حالا به سرزمین خود برای خدمت و بندگی بازگشته‌ام.
خم شده از بارگهر گردنم
فرض شده خدمت شه کردنم
هوش مصنوعی: به خاطر سنگینی بار زندگی، مجبور به خدمتگزاری به پادشاه شده‌ام.
گوشه گرفتم ورق دل به دست
عقل سراسیمه و اندیشه مست
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای نشسته‌ام و ورق دل را به دست عقل پریشان و تفکرات غرق در شگفتی‌ام می‌نگرم.
روی نهان کردم از ابنای جنس
نی غلطم بلکه خود از جن و انس
هوش مصنوعی: من راز درونم را از دیگران پنهان کرده‌ام، نه اینکه دچار اشتباه شوم، بلکه خودم از جنس انسان و جنی هستم.
آب معانی ز دلم زاد زود
آتش طبعم به قلم داد و دود
هوش مصنوعی: آب معانی از دل من به سرعت بیرون آمده و به قلمم آتش و دود منتقل شده است.
چون به توکل شدم اندیشه سنج
سینهٔ خاکیم برون داد گنج
هوش مصنوعی: وقتی به توکل و اعتماد به خدا پرداختم، فکر و عقل من به نفع من عمل کرد و در نتیجه، از دل خاکیم، گنجینه‌ای درخشان به‌دست آمد.
همت مردانه ببستم به کار
ریختم از خامه در شاهوار
هوش مصنوعی: با اراده‌ای محکم و جسورانه به انجام کار پرداختم و از قلم خود برای نوشتن درباره‌ی شاهکارها بهره گرفتم.
باز نیامد قلمم تا سه ماه
روز و شب از نقش سپید و سیاه
هوش مصنوعی: مدت سه ماه است که روز و شب، قلم من به کار نیامده و فقط بر روی کاغذ سفید و سیاه می‌نویسد، اما از آن هیچ اثری نیست.
تا ز دل کم هنر و طبع سست
راست شد این چند خط نادرست
هوش مصنوعی: این چند خط نادرست به دلیل کم تجربگی و ضعف روحی من نوشته شده است.
ساخته گشت از روش خامه‌ای
از پس شش ماه چنین نامه‌ای
هوش مصنوعی: این نامه به خاطر تلاش و کوشش پیوسته‌ای که در مدتی شش ماهه انجام شده، نوشته شده است.
در رمضان شد به سعادت تمام
یافت قران نامهٔ سعدین نام
هوش مصنوعی: در ماه رمضان، با تمام خوشبختی، قرآن به عنوان نامه‌ای از سعادت برای انسان‌ها نازل شد.
آنچه به تاریخ زهجرت گذشت
بود سنه ششصد و هشتاد و هشت
هوش مصنوعی: در سال ششصد و هشتاد و هشت، حوادث و تلخی‌هایی برای تو اتفاق افتاد که در تاریخ ثبت شده است.
سال من امروز اگر بررسی
راست بگویم همه شش بود و سی
هوش مصنوعی: امروز اگر بخواهم واقعیت را بگویم، سال من فقط شش و سی بوده است.
زین نمط آراسته بکری چو ماه
باد قبول دل دانای شاه
هوش مصنوعی: از این سبک زیبا و دل‌فریبا، مانند ماه درخشان، دل پادشاه باهوش را جذاب کرده است.
کس چه شناید که چه خون خورده‌ام
کاین گهر از حقه برآورده‌ام
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌داند من چه زجری کشیده‌ام و چه سختی‌هایی را تحمل کرده‌ام تا به این مقام و موفقیت دست یابم.
ساخته‌ام این همه لعل و گهر
از خوی پیشانی و خون جگر
هوش مصنوعی: من از ویژگی‌های خود و تجربیات دردناک زندگی‌ام، این همه زیبایی و ارزش ایجاد کرده‌ام.
تانهم از فکرت پنهانیش
گه به جگر، گاه به پیشانیش
هوش مصنوعی: گاهی از فکر خودم پنهانش می‌کنم، گاهی هم دردش را در قلبم حس می‌کنم و گاهی بر پیشانی‌ام نمایان می‌شود.