شمارهٔ ۶۸۱
زلف گرد آور که بازم دل پریشان میشود
روی پنهان کن که بازم دیده حیران میشود
عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر
تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان میشود!
تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان
این کسی را گوی کو را شب به پایان میشود
عاشقان را صد بلا پیش است گاه دیدنت
جز یکی راحت که باری مردن آسان میشود
زانچه من خوردم غمت، باری پشیمان نیستم
گر دلت از لطف ناکرده پشیمان میشود
از هلاکم دوستان غمناک و من خوش میشوم
کآنچه باری کام جانان من است آن میشود
چون به پایان آمد این قصه که میگویم به درد
یک حدیث و صد پیم خاطر پریشان میشود
ای که پندم میدهی پیش تو آسان است، لیک
این کسی داند که او را خانه ویران میشود
ای دل خسته، مده یادم ز مژگانش، از آنک
موی بر اندام من هر بار پیکان میشود
آنکه گفتندی که از خوبانش روزی بد رسد
اینک اینک، جان خسرو، گفت ایشان میشود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زلف گرد آور که بازم دل پریشان میشود
روی پنهان کن که بازم دیده حیران میشود
هوش مصنوعی: موهایت را به هم بچین تا دلم دوباره آشفته نشود، روی خودت را بپوشان تا چشمانم دوباره سردرگم نشود.
عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر
تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان میشود!
هوش مصنوعی: عقل و شعور من تحت تأثیر زیبایی تو قرار گرفته و دلم در انتظار است که ببینم از چشمان نازنینیات چه دستوری صادر میشود!
تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان
این کسی را گوی کو را شب به پایان میشود
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید در دل سوز و گداز بگذرانی، وقتی که هر روز برای صبر دعا میکنی و به کسی میگویی که شبش به پایان میرسد؟
عاشقان را صد بلا پیش است گاه دیدنت
جز یکی راحت که باری مردن آسان میشود
هوش مصنوعی: عاشقان با مشکلات زیادی روبرو هستند و تنها یک لحظه دیدن تو برایشان خوشی و آرامش به ارمغان میآورد؛ به طوری که حتی مرگ هم برایشان آسانتر میشود.
زانچه من خوردم غمت، باری پشیمان نیستم
گر دلت از لطف ناکرده پشیمان میشود
هوش مصنوعی: به خاطر احساسی که از غم تو در دل دارم، هرگز پشیمان نیستم. هرچند ممکن است دلت از لطف نکردن به من به دل تنگی بیفتد.
از هلاکم دوستان غمناک و من خوش میشوم
کآنچه باری کام جانان من است آن میشود
هوش مصنوعی: دوستانم از مرگم ناراحت و غمگین هستند، اما من از این موضوع خوشحال میشوم؛ چون آنچه که برای جانانم لازم است، آن اتفاق میافتد.
چون به پایان آمد این قصه که میگویم به درد
یک حدیث و صد پیم خاطر پریشان میشود
هوش مصنوعی: زمانی که این داستان به پایان میرسد، با شنیدن آن، قلب و دل آدمی به درد میآید و به یاد خاطرات و احساسات مختلفی میافتد.
ای که پندم میدهی پیش تو آسان است، لیک
این کسی داند که او را خانه ویران میشود
هوش مصنوعی: ای کسی که به من نصیحت میکنی، گفتن این حرفها برای تو ساده است، اما تنها کسی که در وضعیت بدی قرار دارد، میداند چه بر او میگذرد.
ای دل خسته، مده یادم ز مژگانش، از آنک
موی بر اندام من هر بار پیکان میشود
هوش مصنوعی: ای دل خسته، از یاد او و نگاهش که مرا میزند، خسته نشو، چون هر بار که موهای او بر تن من میافتد، به مانند پیکانی به من احساس تیرگی و درد میدهد.
آنکه گفتندی که از خوبانش روزی بد رسد
اینک اینک، جان خسرو، گفت ایشان میشود
هوش مصنوعی: کسی که گفته بود روزی از خوبانش بدی به او خواهد رسید، حالا میبیند که این حرف حقیقت پیدا کرده است.

امیرخسرو دهلوی