گنجور

شمارهٔ ۶۶۶

دل که با خوبان بدخو آشنایی می‌کند
شیشه‌ای با خاره‌ای زورآزمایی می‌کند
بنده در کویش که خون خویش می‌سازد روان
در حساب خویش حُسنش را روایی می‌کند
پختگان دانند کار از خامی پروانه کو؟
پیش شمع از سوزش خود روشنایی می‌کند
من که با روی توام کاری‌ست، چون بینم مگو؟
سوی خورشیدی که هرسو خودنمایی می‌کند
زاهدی کو خو به مسجد کرد و خوبان را ندید
هست نابالغ، ضرورت پارسایی می‌کند
مست آن ذوقم که شب در کوی خویشم دید زلف
کیست این؟ گفتند درویشی گدایی می‌کند
چون طمع دارند مشتاقان وفا از نیکوان
حسن چون با نیکوان هم بی‌وفایی می‌کند
شعله مشرق که چرخ افروخت، می‌دانی که چیست؟
بر دل هم‌صحبتان داغ جدایی می‌کند
گر نه خسرو از حیات خویشتن سیر آمده‌ست
از چه با خوبان بدخو آشنایی می‌کند؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل که با خوبان بدخو آشنایی می‌کند
شیشه‌ای با خاره‌ای زورآزمایی می‌کند
هوش مصنوعی: دل که با افرادی بدخو و نامناسب ارتباط برقرار می‌کند، مانند شیشه‌ای است که با خارهای تیز درگیر می‌شود و آسیب می‌بیند.
بنده در کویش که خون خویش می‌سازد روان
در حساب خویش حُسنش را روایی می‌کند
هوش مصنوعی: من در کوی تو، با عشق و علاقه‌ای که دارم، جانم را به دست می‌آورم و به حساب خودم، زیبایی‌هایت را ثبت می‌کنم.
پختگان دانند کار از خامی پروانه کو؟
پیش شمع از سوزش خود روشنایی می‌کند
هوش مصنوعی: افراد باتجربه به خوبی می‌دانند که یک فرد ناآگاه چگونه است. پروانه‌ای که به دور شمع می‌چرخد، به خاطر سوزش خود، نور تولید می‌کند.
من که با روی توام کاری‌ست، چون بینم مگو؟
سوی خورشیدی که هرسو خودنمایی می‌کند
هوش مصنوعی: من که با زیبایی تو سر و کار دارم، وقتی این را می‌بینم، چه بگویم؟ به سوی خورشیدی که در هر جا خود را نشان می‌دهد.
زاهدی کو خو به مسجد کرد و خوبان را ندید
هست نابالغ، ضرورت پارسایی می‌کند
هوش مصنوعی: زاهدی که تنها به عبادت در مسجد مشغول است و از زیبایی‌های هر چیزی غافل است، در حقیقت درک کامل و پختگی لازم را ندارد و فقط به ظاهر ریاکارانه‌ی پارسایی می‌پردازد.
مست آن ذوقم که شب در کوی خویشم دید زلف
کیست این؟ گفتند درویشی گدایی می‌کند
هوش مصنوعی: مست از شوقی هستم که شب در کوی خودم زنی را دیدم که زلف‌هایش را می‌پرسیدم. گفتند که او درویش و گدا است و در اینجا begging می‌کند.
چون طمع دارند مشتاقان وفا از نیکوان
حسن چون با نیکوان هم بی‌وفایی می‌کند
هوش مصنوعی: مشتاقان وفا از نیکان انتظار دارند که همیشه با آنها وفادار باشند، اما وقتی خود نیکوکاران هم به بی‌وفایی می‌پردازند، این انتظار بی‌جا می‌شود.
شعله مشرق که چرخ افروخت، می‌دانی که چیست؟
بر دل هم‌صحبتان داغ جدایی می‌کند
هوش مصنوعی: شعله‌ای که از سمت شرق به‌وجود آمده و آتش را در آسمان به‌پا کرده، می‌دانی چه چیزی است؟ این آتش بر دل دوستان و هم‌نشینان، حس درد جدایی را می‌گذارد.
گر نه خسرو از حیات خویشتن سیر آمده‌ست
از چه با خوبان بدخو آشنایی می‌کند؟
هوش مصنوعی: اگر خسرو از زندگی خود خسته شده، پس چرا با افراد بدخلق و بدجنس ارتباط برقرار می‌کند؟