گنجور

شمارهٔ ۶۳۳

ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای خویش بود
کام کام خویش بود و رای رای خویش بود
در هوای نیکوان می بود تا از دست رفت
چون کند مسکین، گرفتار هوای خویش بود
خلق گوید ترک دل چون کردی، آخر هر چه بود
دیده و دانسته بود و آشنای خویش بود
چون نگهدارم که بی خوبان نبودی یک زمان
حاش لله دل نبوده ست، این بلای خویش بود
من به غیبت بد نگویم آن غریب رفته را
زانکه گر بد بود و گر نیکو، برای خویش بود
دی مرا در خون بدید و رخ بگردانید و رفت
من چنین دانم، پشیمان از خطای خویش بود
ای مسلمانان، به جایی کان پسر حاضر بود
کیست باری دل که بتواند به جای خویش بود
یار من ار چه بد من بر زبانش می گذشت
لیک می دانم دلش سوی گدای خویش بود
از کجا مست آمدی، ای مه، که غارت شد نماز
پارسایی را که مشغول دعای خویش بود
بنده خسرو جان شیرین در سر و کار تو کرد
کامده پیش بلا مسکین به پای خویش بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای خویش بود
کام کام خویش بود و رای رای خویش بود
هوش مصنوعی: زمانی بسیار خوش است که دل ما در جای خود باشد، و در آن زمان هر خواسته و آرزویی که داریم برآورده شود و افکار و اندیشه‌های ما نیز هماهنگ و در مسیر خود باشد.
در هوای نیکوان می بود تا از دست رفت
چون کند مسکین، گرفتار هوای خویش بود
هوش مصنوعی: در فضایی که پر از نیکویی و خوبی است، او بود تا این که از دست رفت. حالا این فرد بیچاره چگونه می‌تواند از دست هوا و هوس‌های خود رهایی یابد، در حالی که خودش اسیر آن‌هاست؟
خلق گوید ترک دل چون کردی، آخر هر چه بود
دیده و دانسته بود و آشنای خویش بود
هوش مصنوعی: مردم می‌گویند که چرا قلبت را ترک کردی، اما در واقع، هر چه بود، من از قبل آن را دیده و شناخته بودم و با آن آشنا بودم.
چون نگهدارم که بی خوبان نبودی یک زمان
حاش لله دل نبوده ست، این بلای خویش بود
هوش مصنوعی: من به خودم می‌گویم که به خاطر نبودن خوبان، دل من هیچ وقت خوش نبوده است و این بدبختی و مصیبت هم تنها از خودم نشأت می‌گیرد.
من به غیبت بد نگویم آن غریب رفته را
زانکه گر بد بود و گر نیکو، برای خویش بود
هوش مصنوعی: من درباره‌ی غیبت کسی که رفته صحبت بدی نمی‌کنم؛ چون اگر او بد یا خوب باشد، این مسائل تنها به خود او مربوط می‌شود.
دی مرا در خون بدید و رخ بگردانید و رفت
من چنین دانم، پشیمان از خطای خویش بود
هوش مصنوعی: دیگران شاهد بودند که او مرا در حالتی بد دید و بدون هیچ توجهی از کنارم گذشت. اما من اینطور می‌فهمم که او از اشتباهش پشیمان شده بود.
ای مسلمانان، به جایی کان پسر حاضر بود
کیست باری دل که بتواند به جای خویش بود
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، در کجا هستند آن‌هایی که به اندازه‌ی آن پسر بزرگوار حاضرند؟ کسی که بتواند دلش را به جای او بگذارد، کیست؟
یار من ار چه بد من بر زبانش می گذشت
لیک می دانم دلش سوی گدای خویش بود
هوش مصنوعی: دوست من اگر چه به زبانش حرف‌های بدی می‌زد، اما می‌دانم که در دلش همیشه به سمت گدای خود، یعنی به سمت من، عشق و محبت داشت.
از کجا مست آمدی، ای مه، که غارت شد نماز
پارسایی را که مشغول دعای خویش بود
هوش مصنوعی: ای ماه، از کجا به اینجا آمدی که عبادت من و نماز خالصانه‌ام را به هم زدی و حواسم را به خودت جلب کردی؟
بنده خسرو جان شیرین در سر و کار تو کرد
کامده پیش بلا مسکین به پای خویش بود
هوش مصنوعی: من غلام جوانمردی هستم که برای دل تو جان شیرینم را فدای کارهای تو کردم و به پای درد و سختی‌ها آمده‌ام، بی‌چاره و بی‌کس.

حاشیه ها

1387/03/31 07:05
الف رسته

فرم این شعر ” قعطه” است و نمی تواند “غزل” باشد.
---
پاسخ: با تشکر از شما، در بازبینی مجدد عنوان اشعار از «غزل شماره ...» به «گزیده غزل ...» تغییر داده شد تا این ابهام در مورد قالب اشعار رفع گردد.

1396/05/28 08:07
ابراهیم

این دو بیت فقط ردبف دارند و قافیه ندارند