گنجور

شمارهٔ ۶۱۰

آرام جانم می رود، دل را صبوری چون بود
آن کس شناسد حال من کو هم چو من در خون بود
بربست چون جوزا کمر، آمد به جوزا زان قمر
یعنی که این عزم سفر بر طالع میمون بود
گویند حال خود، بگو پیشش مگر تابد عنان
این با کسی گفتن توان کو از دلم بیرون بود
این در که از چشم افگنم بگسست جیب دامنم
چون ریسمانی شد تنم کاندر در مکنون بود
لیلی و موی او بر او، آن کس که دیدش مو به مو
داند که زنجیر از چه رو بر گردن مجنون بود؟
جعد و خطش جویم همی زین تار موی چون خمی
خود عاشقان را در دمی سودای گوناگون بود
رنجم مبادا بر تنی، چون من مبادا دشمنی
من دانم و همچون منی کاندوه هجران چون بود
وه کان پری وش ناگهان، زین دیدهٔ تر شد نهان
از خسرو آموزد فغان، فرهاد، اگر اکنون بود

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آرام جانم می رود، دل را صبوری چون بود
آن کس شناسد حال من کو هم چو من در خون بود
هوش مصنوعی: دل آرام آرام آرام می‌گیرد و جان می‌رود؛ حال دل را چه کسی بفهمد که مانند من در عذاب است؟
بربست چون جوزا کمر، آمد به جوزا زان قمر
یعنی که این عزم سفر بر طالع میمون بود
هوش مصنوعی: آنجا که از دو طرف مانند دانه‌های یک میوه به هم فشرده شده است، قمر به جوزا آمد که نشان‌دهنده این است که این قصد سفر، بر اساس ستاره‌بینی و طالع، نیکو و خوش‌یمن است.
گویند حال خود، بگو پیشش مگر تابد عنان
این با کسی گفتن توان کو از دلم بیرون بود
هوش مصنوعی: می‌گویند حال خود را بگو، شاید او متوجه شود. اما نمی‌توان با کسی صحبت کرد که احساسات من از دلش بیرون رفته و دیگر در آنجا نیست.
این در که از چشم افگنم بگسست جیب دامنم
چون ریسمانی شد تنم کاندر در مکنون بود
هوش مصنوعی: چشمانم به در باز شده است و وقتی که آن را می‌بینم، گویا دامنم مانند رشته‌ای پاره می‌شود و بدنم تشنه‌ی آن چیزی می‌گردد که در پس آن در پنهان است.
لیلی و موی او بر او، آن کس که دیدش مو به مو
داند که زنجیر از چه رو بر گردن مجنون بود؟
هوش مصنوعی: کسی که لیلی و موی او را به خوبی دیده باشد، می‌داند که چرا مجنون زنجیر بر گردن دارد.
جعد و خطش جویم همی زین تار موی چون خمی
خود عاشقان را در دمی سودای گوناگون بود
هوش مصنوعی: من به دنبال جعد و خطی هستم که در تار موی او وجود دارد، زیرا حالتی خاص و زیبا دارد. عاشقان در یک لحظه خیال و اندیشه‌های مختلفی در سر دارند.
رنجم مبادا بر تنی، چون من مبادا دشمنی
من دانم و همچون منی کاندوه هجران چون بود
هوش مصنوعی: نه نگران غم و رنج من باش، چون من دردی را تحمل می‌کنم. دشمنی برای من مثل یک وجود دیگر است و جدایی از آن شخص مانند غم و اندوه سنگینی است.
وه کان پری وش ناگهان، زین دیدهٔ تر شد نهان
از خسرو آموزد فغان، فرهاد، اگر اکنون بود
هوش مصنوعی: یک دختر زیبا به طور ناگهانی از دید من پنهان شد و خسرو از صدای فریاد فرهاد می‌آموزد، اگر او اکنون در اینجا بود.

حاشیه ها

1399/10/12 06:01
کاظم ایاصوفی

مصراع اول بیت اول آرام جانم باید درست باشد