گنجور

شمارهٔ ۴۲۴

که می آید چنین، یارب، مگر مه بر زمین آمد
چه گرد است اینکه می خیزد که با جان همنشین آمد
که میراند جنیبت را که میدان عنبر آگین شد
کدامین باد می جنبد که بوی یاسمین آمد
چنان نقاش چین حیران بماند از پیچش زلفش
که تاریکی به پیش دیده نقاش چین آمد
بیامد پیش ازین یکبار و دل تسلیم او کردم
کنون تسلیم شو، ای جان، که باز آن نازنین آمد
صبوری را دلم در خاک می جوید، نمی یابد
غبار کیست این، یارب، که در جان حزین آمد
ز چندین آب چشم آخر بر آن آیینه زنگاری
برآ، ای سبزه رنگین، که باران بر زمین آمد
بتی و آفت تقوی و دین، آخر نمی دانی؟
که در شهر مسلمانان نباید این چنین آمد
خیالش باز گرداگرد دل می گرددم امشب
الا، ای دوستان، یاری که دشمن در کمین آمد
ز بهر چاک دامانی چه جای طعن بر خسرو؟
که او را تیغ در دست و سر اندر آستین آمد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که می آید چنین، یارب، مگر مه بر زمین آمد
چه گرد است اینکه می خیزد که با جان همنشین آمد
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی است که گویی وجود یک مه و بخار، نشانه‌ای از آمدن یک شخص خاص و یا یک حالت ویژه است. سوال می‌کند که آیا این پدیده به خاطر آمدن کسی به زمین است و نشانه‌ای از سبکی و شگفتی است که در کنار جان‌ها قرار می‌گیرد. گویا این گرد و غبار حالتی اسرارآمیز و جادویی دارد که به وجود یک رابطه عمیق و نزدیک اشاره می‌کند.
که میراند جنیبت را که میدان عنبر آگین شد
کدامین باد می جنبد که بوی یاسمین آمد
هوش مصنوعی: کدام باد است که می‌وزد و بوی خوش یاسمن را به همراه دارد، و چه کسی یا چه چیزی باعث شده که این خوشبوئی به وجود آید؟
چنان نقاش چین حیران بماند از پیچش زلفش
که تاریکی به پیش دیده نقاش چین آمد
هوش مصنوعی: نگاه نقاش چینی از پیچش موهای او حیرت‌زده مانده و آن‌قدر captivated شده است که تاریکی مقابل چشمانش جلوه‌گر می‌شود.
بیامد پیش ازین یکبار و دل تسلیم او کردم
کنون تسلیم شو، ای جان، که باز آن نازنین آمد
هوش مصنوعی: یک بار دیگر به نزد من آمد و من دل را برای او تسلیم کردم. اکنون ای جان، تسلیم شو، چرا که آن محبوب دل‌انگیز دوباره آمده است.
صبوری را دلم در خاک می جوید، نمی یابد
غبار کیست این، یارب، که در جان حزین آمد
هوش مصنوعی: دل من در جستجوی صبر است و در میان خاک به دنبال آن می‌گردد. اما نمی‌داند که این غبار که در روح غمگین من نفوذ کرده، کیست. ای خدا، به من کمک کن.
ز چندین آب چشم آخر بر آن آیینه زنگاری
برآ، ای سبزه رنگین، که باران بر زمین آمد
هوش مصنوعی: بر اثر اشک‌ها و گریه‌های بسیار، در نهایت بر آن آیینه که غبار آلود شده، ای گل سبز و رنگارنگ، باران بر زمین فرو ریخت.
بتی و آفت تقوی و دین، آخر نمی دانی؟
که در شهر مسلمانان نباید این چنین آمد
هوش مصنوعی: آیا نمی‌دانی که در میان مسلمانان، نباید به این شکل رفتار کرد؟ این نشان‌دهنده وضعیت تقوا و دیانت تو است.
خیالش باز گرداگرد دل می گرددم امشب
الا، ای دوستان، یاری که دشمن در کمین آمد
هوش مصنوعی: امشب به خاطر دل، در فکر او هستم. دوستان، دشمن در کمین است و ما باید مراقب باشیم.
ز بهر چاک دامانی چه جای طعن بر خسرو؟
که او را تیغ در دست و سر اندر آستین آمد
هوش مصنوعی: برای چه می‌توان به خسرو خرده گرفت به خاطر چاک دامان؟ او که تیغ در دست دارد و سرش در آستین است.