گنجور

شمارهٔ ۲۲

گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما
می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما
ای طبیب از ما گذر، درمان درد ما مجوی
تا کند جانان ما از لطف خود درمان ما
یوسف عهد خودی تو، ای صنم با این جمال
می رسد شاهی ترا بر دلبران، سلطان ما
دی خرامان در چمن ناگه گذشتی لاله گفت
نیست مثل آن صنوبر در همه بستان ما
از تب و تاب غم هجران چو ما را دل بسوخت
خود نگفتی این گذر چونست در هجران ما
چشم ما می گوید از سوز غمت شب تا به روز
هیچ رحمی نایدت بر دیده گریان ما
می کنم شادی که گفتا غمزه ات از ناز دوش
خسروا، نزدیک آن شو تا شوی قربان ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1391/07/20 01:10
ناشناس

ای طبیب از ما گذر درمان درد ما مجوی
تاکند جانان ما از لطف خود درمان ما

1391/07/20 01:10
کیوان

ای طبیب از ما گذر درمان درد ما مجوی
تاکند جانان ما از لطف خود درمان ما

1396/09/07 18:12
امیر فرشیدفر

با سلام و عرض ادب خدمت همه بزرگان در بیت ششم " می گرید " صحیح است نه " می گوید "