گنجور

شمارهٔ ۱۷۷۱

قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نامه ای
جان خاک راه قاصدی کآرد ز جانان نامه ای
چون کافرانم کشت غم، چون هندوانم سوخت هجر
یارب، چه بودی کامدی زان نامسلمان نامه ای
بیم است، جانان، کز غمت از پرده بیرون اوفتم
تا راز من پنهان بود، بفرست پنهان نامه ای
بر دل نهم آن نامه را چون کاغذی بر ریش تو
بر ریش دل مرهم کنم ناچار زینسان نامه ای
خودگیر کآید نامه ای زو بر من شوریده سر
خواندن نیارم، چون کنم زین چشم گریان نامه ای
تیر آورد نامه بسی، بفرست بر جانم ز تن
تا مونس گورم شود بفرست یاران نامه ای
دارم به دل سودا بسی پیچیده بر هم تو به تو
بهر دل از تیغ مژه بشکاف و بر خوان نامه ای
ای دیده، خوناب جگر بر نوک مژگان بر همه
پس از زبان کالبد بنویس بر جان نامه ای
خسرو، در این سوز نهان بیهوده سودا می پزی
درویش را آن بخت کوکآید ز سلطان نامه ای

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نامه ای
جان خاک راه قاصدی کآرد ز جانان نامه ای
هوش مصنوعی: پیام‌آور نیامده است که از آن کافر نامه‌ای بیاورد. جان خاکِ راهی، که پیام‌آوری از محبوب نامه‌ای بیاورد.
چون کافرانم کشت غم، چون هندوانم سوخت هجر
یارب، چه بودی کامدی زان نامسلمان نامه ای
هوش مصنوعی: غم مرا مانند کافران کشت و درد جدایی مانند هندوها وجودم را سوزاند. ای خدا، چه بر من گذشت که از آن نامسلمان نامه‌ای به من رسید؟
بیم است، جانان، کز غمت از پرده بیرون اوفتم
تا راز من پنهان بود، بفرست پنهان نامه ای
هوش مصنوعی: عزیزم، می‌ترسم که از غمت برملا شوم و رازی که داشتم فاش شود. بنابراین، لطفا یک نامه پنهانی برای من بفرست تا این راز همچنان محفوظ بماند.
بر دل نهم آن نامه را چون کاغذی بر ریش تو
بر ریش دل مرهم کنم ناچار زینسان نامه ای
هوش مصنوعی: من آن نامه را بر دل می‌زنم، مانند اینکه کاغذی بر ریش تو بگذارم و بر زخم‌های دل مرهم بزنم. ناچار اینگونه نوشته‌ای را به وجود آورده‌ام.
خودگیر کآید نامه ای زو بر من شوریده سر
خواندن نیارم، چون کنم زین چشم گریان نامه ای
هوش مصنوعی: یک نامه از او به من می‌رسد، اما چون چشمانم پر از اشک است، نمی‌توانم آن را بخوانم.
تیر آورد نامه بسی، بفرست بر جانم ز تن
تا مونس گورم شود بفرست یاران نامه ای
هوش مصنوعی: تیر از نامه های زیادی به سوی من آمده است، بفرست این نامه را به جانم از بدنم تا همدم قبرم شود. همچنین، ای دوستان، نامه ای بفرستید.
دارم به دل سودا بسی پیچیده بر هم تو به تو
بهر دل از تیغ مژه بشکاف و بر خوان نامه ای
هوش مصنوعی: در دل من افکار و احساسات زیادی وجود دارد که به هم پیچیده‌اند. تو به خاطر دل کسی، با چشمان خود مثل تیغی بر دل او بروی و یک نامه را بخوانی.
ای دیده، خوناب جگر بر نوک مژگان بر همه
پس از زبان کالبد بنویس بر جان نامه ای
هوش مصنوعی: ای چشم، با اشک دل خود بر نوک مژگانت بنویس، و بر جان خود نامه‌ای از این درد و غم بگذار.
خسرو، در این سوز نهان بیهوده سودا می پزی
درویش را آن بخت کوکآید ز سلطان نامه ای
هوش مصنوعی: خسرو در این دل‌تنگی و ناراحتی بی‌فایده به فکر و خیال است. درویش (فقیر) به خاطر آن بخت خوبی که می‌تواند از طرف سلطان بیاید، در حال انتظار است.