گنجور

شمارهٔ ۱۷۳۸

ای جهان چشم سیاهت بسته
فتنه خود را به پناهت بسته
آسمان دست مه از رشته صبح
پیش آن روی چو ماهت بسته
غم پیچیده مرا چون طومار
پس به تعویذ کلاهت بسته
دیده ره داد ترا اندر چشم
خون دل آمده راهت بسته
دل من غرقه خون است که شد
در سر زلف دو تاهت بسته
خواب گر چشم جهان می بندد
ماند از آن چشم سیاهت بسته
خطت آورد سپه بر من و شد
مه به فتراک سپاهت بسته
جان برآرم ز زنخدان تو، تا
نشد از خط سر چاهت بسته

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جهان چشم سیاهت بسته
فتنه خود را به پناهت بسته
هوش مصنوعی: ای جهانی که چشمان سیاه تو دل مرا به خود مشغول کرده است، من در پناه تو از فتنه‌ها و آشفتگی‌های زندگی حفاظت می‌شوم.
آسمان دست مه از رشته صبح
پیش آن روی چو ماهت بسته
هوش مصنوعی: آسمان با نوری که مانند دستان مه آلود صبح است، بر روی چهره زیبای تو پوشیده شده است.
غم پیچیده مرا چون طومار
پس به تعویذ کلاهت بسته
هوش مصنوعی: غم و اندوه من، مانند یک طومار در هم پیچیده شده است، اما تو این غم را در زیر کلاهت پنهان کرده‌ای.
دیده ره داد ترا اندر چشم
خون دل آمده راهت بسته
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از احساسات عمیق و درونی اشاره دارد. گویا کسی از دیدن معشوقش، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و به همین دلیل مشکلاتی در پیش رویش به وجود آمده است. در واقع، عشق و محبت او چنان قوی و عمیق است که باعث شده دیدگانش به شدت روشن و آغشته به غم و اندوه شوند و مسیرش را بسته ببیند.
دل من غرقه خون است که شد
در سر زلف دو تاهت بسته
هوش مصنوعی: دل من به شدت غمگین و آفت‌زده است به خاطر اینکه در دام زلف تو اسیر شده‌ام.
خواب گر چشم جهان می بندد
ماند از آن چشم سیاهت بسته
هوش مصنوعی: اگر چشم‌های دنیا را ببندی، از آن چشم سیاه تو نیز بسته خواهد ماند.
خطت آورد سپه بر من و شد
مه به فتراک سپاهت بسته
هوش مصنوعی: خط زیبایی که تو نوشتی، مانند سپاهی بزرگ بر من تاثیر گذاشت و همچون ماهی که در آغوش سپاه تو قرار گرفته است، مرا در خود غرق کرد.
جان برآرم ز زنخدان تو، تا
نشد از خط سر چاهت بسته
هوش مصنوعی: حاضرم جانم را فدای زیبایی و محبت تو کنم، تا زمانی که عشق و جذابیتت مرا درگیر کرده است.