گنجور

شمارهٔ ۱۷۳۶

جان من بر دست بیدادم مده
دم به دم هر روز بر بادم مده
ناله من نیست بی دردسری
گوش را ره سوی فریادم مده
داد اگر خواهم، بخواهی کشتنم
ور نخواهی کشتنم، دادم مده
جان که در محنت بپروردم بخواه
دل که در خدمت فرستادم مده
دوست گر دشمن شود رفت ای خیال
تو همم دشمن شوی، یادم مده
می دهی کوهی ز غم جان مرا
خسروم آخر، نه فرهادم، مده

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان من بر دست بیدادم مده
دم به دم هر روز بر بادم مده
هوش مصنوعی: هر لحظه جان من در دستان توست، پس دائماً آن را نادیده مگیر و به باد مده.
ناله من نیست بی دردسری
گوش را ره سوی فریادم مده
هوش مصنوعی: ناله من بدون درد و رنج نیست، پس برای شنیدن فریاد من گوش خود را نکنید!
داد اگر خواهم، بخواهی کشتنم
ور نخواهی کشتنم، دادم مده
هوش مصنوعی: اگر بخواهم حق خود را بگیرم، می‌دانی می‌توانی مرا بکشانی یا نکشانی؛ اما اگر نمی‌خواهی کاری کنی، پس حق مرا هم به من نده.
جان که در محنت بپروردم بخواه
دل که در خدمت فرستادم مده
هوش مصنوعی: روحی را که در سختی‌ها پرورش داده‌ام، طلب نکن. دل را که در خدمت تو قرار داده‌ام، رها کن.
دوست گر دشمن شود رفت ای خیال
تو همم دشمن شوی، یادم مده
هوش مصنوعی: اگر دوستم دشمن شود، ای خیالت، شاید تو هم دشمن من شوی، اما مرا به یاد آن ننداز.
می دهی کوهی ز غم جان مرا
خسروم آخر، نه فرهادم، مده
هوش مصنوعی: به من آنقدر غم و اندوه می‌دهی که جانم را خسته کرده‌ای، اما من نه در مرتبه فرهاد هستم و نه توان تحمل این بار را دارم، پس لطفاً چنین سنگینی را به دوش من نگذار.