گنجور

شمارهٔ ۱۳۹۱

جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم
خاک درت به دیده چون توتیا بگیرم
پیش تو روی چون زر مالم به خاک، جانا
وندر دل چو سنگت زین روی جا بگیرم
خورشید اگر بخواند پیشت برات خوبی
در روزنامه او صد جا خطا بگیرم
باریکی میانت تا غایتی ست کز وی
تیغم به دست ناید، از هر کجا بگیرم
باریکی میانت تا غایتی ست کز وی
تیغم به دست ناید، از هر کجا بگیرم
حالم ترا که گوید، پیشت مرا که آرد؟
دست که را ببوسم، پای که را بگیرم؟
ای کاش پر برآید بر بازوی نیازم
تا بر پرم به سویت، راه هوا بگیرم
گه دست کین برآری، گه پا به خون فشاری
پیش آیدم به زاری، گر دست و پا بگیرم
شد بنده تو خسرو، گر باورش نداری
او را که تو بگویی بر خود گوا بگیرم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم
خاک درت به دیده چون توتیا بگیرم
هوش مصنوعی: ای جانا، روزی که در برابر تو قرار گیرم، خاک درب خانه‌ات را با چشمانم مانند توتیا خواهم گرفت.
پیش تو روی چون زر مالم به خاک، جانا
وندر دل چو سنگت زین روی جا بگیرم
هوش مصنوعی: به حضورت می‌آیم و با تمام وجودم خود را در اختیارت قرار می‌دهم، اما در دل من احساسی سنگین و غیرقابل تغییر وجود دارد که به خاطر آن، درگیر و دلبسته‌ی تو هستم.
خورشید اگر بخواند پیشت برات خوبی
در روزنامه او صد جا خطا بگیرم
هوش مصنوعی: اگر خورشید به تو توجه کند و خوبی‌های تو را در جایی بنویسد، من هنوز هم در صد جا اشتباه می‌کنم.
باریکی میانت تا غایتی ست کز وی
تیغم به دست ناید، از هر کجا بگیرم
هوش مصنوعی: در میانت فضایی وجود دارد که به جایی ختم می‌شود و وقتی به آن می‌رسم، دیگر نمی‌توانم تیزی شمشیرم را به دست بیاورم، هرگونه که بخواهم از آن بگذرم.
باریکی میانت تا غایتی ست کز وی
تیغم به دست ناید، از هر کجا بگیرم
هوش مصنوعی: بین تو و مقصدت فاصله‌ای هست که هیچ‌گاه نمی‌توانم با شمشیرم به آن برسم؛ هرجا که تلاش کنم، نمی‌توانم.
حالم ترا که گوید، پیشت مرا که آرد؟
دست که را ببوسم، پای که را بگیرم؟
هوش مصنوعی: حال من را به تو می‌گویم که وقتی پیش تو هستم، چه کسی می‌تواند به من آرامش بدهد؟ نمی‌دانم باید دست کدام یک از شما را ببوسم و پای کدامتان را بگیرم.
ای کاش پر برآید بر بازوی نیازم
تا بر پرم به سویت، راه هوا بگیرم
هوش مصنوعی: ای کاش توانایی اوج گرفتن را داشتم تا با کمک آن، به سمت تو پرواز کنم و به آرزوهایم برسم.
گه دست کین برآری، گه پا به خون فشاری
پیش آیدم به زاری، گر دست و پا بگیرم
هوش مصنوعی: هر وقت که به حالت خشم دست برآوری و گاهی با پا بر خون فشاری، من با زاری و شکایت به سمتت می‌آیم، اگر تو بخواهی می‌توانم دست و پا بزنم.
شد بنده تو خسرو، گر باورش نداری
او را که تو بگویی بر خود گوا بگیرم
هوش مصنوعی: من به عشق تو خدمتگزار و بنده‌ات شدم، اگر به این موضوع اعتقادی نداری، می‌توانی به خودت بگویی و به خودت گواهی بدهی.