گنجور

شمارهٔ ۱۳۶۷

مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم
بلبلم، این همه افغان ز بهاری دارم
نازنینی ست که بهرش دل و دین می بازم
خوبرویی ست که با او سرو کاری دارم
مست دلدارم اگر می نبود، ورنه از آنک
ساقی سر و قدی لاله عذاری دارم
هر که پرسید که «تو دل سوی فلانی داری »؟
هیچ منکر نشوم، گویمش «آری دارم »
می روم غاشیه بر دوش غبار آلوده
چه کنم خدمت دیوانه سواری دارم؟
بامدادانش گرفتم که بیا می نوشیم
گفت بگذار بخسپم که خماری دارم »
خسروا، خدمت خوبان کنم از دیده،از آنک
هر چه دارم من بیچاره ز یاری دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم
بلبلم، این همه افغان ز بهاری دارم
هوش مصنوعی: مدتی است که به چهره محبوبم نگاه می‌کنم و این همه غم و ناله من به خاطر فصل بهار است.
نازنینی ست که بهرش دل و دین می بازم
خوبرویی ست که با او سرو کاری دارم
هوش مصنوعی: این فرد زیبا و دلربا، هم دلم را به دست آورده و هم دینم را فدای او کرده‌ام. زیبایی است که در ارتباط با او هستم و سر و کارم با او می‌گذرد.
مست دلدارم اگر می نبود، ورنه از آنک
ساقی سر و قدی لاله عذاری دارم
هوش مصنوعی: من عاشق معشوقم هستم و اگر او نبود، با این حال به خاطر اینکه ساقی و زیبایی‌اش همچون گل است، همچنان شاد و سرمستم.
هر که پرسید که «تو دل سوی فلانی داری »؟
هیچ منکر نشوم، گویمش «آری دارم »
هوش مصنوعی: اگر کسی از من بپرسد که آیا دل به کسی داده‌ام، من هیچ‌وقت انکار نمی‌کنم و به او می‌گویم: بله، دارم.
می روم غاشیه بر دوش غبار آلوده
چه کنم خدمت دیوانه سواری دارم؟
هوش مصنوعی: به سفر می‌روم و بار غم و غصه بر دوش دارم. چه کاری می‌توانم بکنم وقتی که سوار بر اسب دیوانگی هستم؟
بامدادانش گرفتم که بیا می نوشیم
گفت بگذار بخسپم که خماری دارم »
هوش مصنوعی: صبح زود او را دعوت کردم که با هم نوشیدنی بنوشیم، اما او پاسخ داد که بگذار فراغتی بیابد و کمی استراحت کند زیرا هنوز اثر خواب سنگین بر او است.
خسروا، خدمت خوبان کنم از دیده،از آنک
هر چه دارم من بیچاره ز یاری دارم
هوش مصنوعی: من برای خوبان خدمت می‌کنم و از آن‌ها بهره‌مند می‌شوم، زیرا هرچه دارم و هر چه هستم، به دلیل یاری و حمایت آن‌هاست.