گنجور

شمارهٔ ۱۳۵۰

عهدها را گه آن شد که ز سر تازه کنیم
مهرها را به دل خسته اثر تازه کنیم
غزل سوخته خواهیم از آن مطرب مست
داغ دیرینه خود باز ز سر تازه کنیم
جگر سوخته را ریش کهن بگشاییم
دردها را به همه شهر خبر تازه کنیم
دوست را درد دل خود به فغان یاد دهیم
باغ را ناله مرغان سحر تازه کنیم
باده نوشیم بران روی و پیاله هر دم
گر به نیمی رسد از خون جگر تازه کنیم
مست و لایعقل با دوست به بازار شویم
قصه عشق به هر کوچه و در تازه کنیم
چون خورده باده، لبش پاک کنیم از دامن
وز سر آلودگی دامن تر تازه کنیم
امشب آن است که افسانه هجران گوییم
ور ترا خواب برد، بار دگر تازه کنیم
زنده داریم از این پس شب، اگر عمر شود
پس دعای شه جمشید گهر تازه کنیم
زلف آشفته از آن روی به یک سوی نهیم
جان آزرده خسرو به نظر تازه کنیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عهدها را گه آن شد که ز سر تازه کنیم
مهرها را به دل خسته اثر تازه کنیم
هوش مصنوعی: وقتی زمان آن فرا رسید که پیمان‌ها را دوباره از نو آغاز کنیم، باید عشق و محبت را در دل‌هایی که خسته شده‌اند، زنده کنیم و تأثیر تازه‌ای ببخشیم.
غزل سوخته خواهیم از آن مطرب مست
داغ دیرینه خود باز ز سر تازه کنیم
هوش مصنوعی: ما از آن نوازنده سرمست غزلی با احساس و داغ دل خود را دوباره زنده و تازه خواهیم کرد.
جگر سوخته را ریش کهن بگشاییم
دردها را به همه شهر خبر تازه کنیم
هوش مصنوعی: دل شکسته و رنجیده خود را به زبان بیاوریم و از دردهای‌مان به همه‌جا خبر بدهیم.
دوست را درد دل خود به فغان یاد دهیم
باغ را ناله مرغان سحر تازه کنیم
هوش مصنوعی: به دوستی که داریم، احساسات و مشکلات خود را بگوییم و با این کار، روحیه‌اش را تازه کنیم. همچنین، صدای ضجه و ناله پرندگان در صبحگاه را بشنویم و از آن بهره ببریم تا حس و حال باغ را بهبود بخشیم.
باده نوشیم بران روی و پیاله هر دم
گر به نیمی رسد از خون جگر تازه کنیم
هوش مصنوعی: ما در کنار آن چهره زیبای تو شراب می‌نوشیم و هر زمان که پیاله‌ام به نیمه برسد، دوباره با خون دل تازه‌اش می‌کنیم.
مست و لایعقل با دوست به بازار شویم
قصه عشق به هر کوچه و در تازه کنیم
هوش مصنوعی: ما با حالتی شاد و بی‌خیال به همراه دوستمان به بازار می‌رویم و داستان عشق را در هر گوشه و خیابانی تازه و زنده می‌کنیم.
چون خورده باده، لبش پاک کنیم از دامن
وز سر آلودگی دامن تر تازه کنیم
هوش مصنوعی: وقتی که نوشیدنی نوشیده، باید لبش را از کثیفی پاک کنیم و دامنش را از آلودگی تمیز کنیم.
امشب آن است که افسانه هجران گوییم
ور ترا خواب برد، بار دگر تازه کنیم
هوش مصنوعی: امشب فرصتی است تا درباره داستان دوری و فراق صحبت کنیم، و اگر تو خوابت ببرد، دوباره احساسات جدیدی را با هم تجربه کنیم.
زنده داریم از این پس شب، اگر عمر شود
پس دعای شه جمشید گهر تازه کنیم
هوش مصنوعی: از این پس شب‌ها را زنده خواهیم کرد، اگر عمر به ما اجازه دهد پس دعای شاه جمشید را تازه می‌کنیم.
زلف آشفته از آن روی به یک سوی نهیم
جان آزرده خسرو به نظر تازه کنیم
هوش مصنوعی: موهای آشفته‌ات را به یک سمت می‌زنیم تا بنده‌ی دل‌دردیده تو دوباره جان تازه‌ای بگیرد.