شمارهٔ ۱۰۶
شبی دیدم چو مه بر بام او را
صراحی پیش و بر کف جام او را
دعا می کردم و می نامدش یاد
ز مستی بهر من دشنام او را
نخواهد دل به خود دشنام ازان لب
ز لعل او همین بس کام او را
به دل او را که عشقش خانه سازد
کجا ماند دگر آرام او را
کسی کز عارض و زلف تو گوید
همین بس ورد صبح و شام او را
دلم دارد هوای پای بوست
ببین در سر خیال خام او را
چو برگشتی ز خسرو، کرد پامال
جفای گردش ایام او را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی دیدم چو مه بر بام او را
صراحی پیش و بر کف جام او را
هوش مصنوعی: شبی در دلم این احساس را داشتم که او همچون ماه در بالای خانهاش زیبایی دارد و در دستانش جامی است که حالتی خاص به آن میبخشد.
دعا می کردم و می نامدش یاد
ز مستی بهر من دشنام او را
هوش مصنوعی: من دعا میکردم و او مرا به یاد نشسته بود، همانطور که برای من از مستیاش بدگویی میکند.
نخواهد دل به خود دشنام ازان لب
ز لعل او همین بس کام او را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عشق و زیبایی آن شخص (با لبهای قرمزش) به قدری برای دل محبوب مهم و ارزشمند است که حتی دشنام و نارضایتی از او نیز بهطور کامل قابل تحمل است. در واقع، زیبایی و محبت آن شخص به اندازهای تأثیرگذار است که همه چیز دیگر زیر سایه آن قرار میگیرد.
به دل او را که عشقش خانه سازد
کجا ماند دگر آرام او را
هوش مصنوعی: کجاست آسایش و آرامش برای کسی که دلش در عشق دیگران محصور شده و عشق، خانهای برای او ساخته است؟
کسی کز عارض و زلف تو گوید
همین بس ورد صبح و شام او را
هوش مصنوعی: کسی که از زیبایی و موهای تو صحبت کند، همین برای او کافی است که هر صبح و شام نام تو را دعا کند.
دلم دارد هوای پای بوست
ببین در سر خیال خام او را
هوش مصنوعی: دلم برای تو تنگ شده و در خیالاتم همیشه به یاد تو هستم.
چو برگشتی ز خسرو، کرد پامال
جفای گردش ایام او را
هوش مصنوعی: زمانی که از خسرو برگشتی، ظلم و بیوفایی روزگار تو را به خاک زد.