گنجور

شمارهٔ ۹۷۷

این چه نبهاست وین چه شیرینی
وآن چه گفتار و آن شکر چینی
صورت جان در آب عارض بین
با چنان رخ رواست خود بینی
گرمنت پیش خویش بنشانم
تو نه آن آتشی که بنشینی
سوز جانم که کشته آنم
ریز خونم که تشنه اینی
زاهدا مستم از لبش منو تو
بیخبر از شراب رنگینی
در نگیرد به هیچ نر آتش
دامن از آه ما چه در چینی
چو فتادی به زلف یار کمال
بینی افتادگی و مسکینی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این چه نبهاست وین چه شیرینی
وآن چه گفتار و آن شکر چینی
هوش مصنوعی: این چیست که باعث شگفتی و خوشحالی است؟ چه سخنان زیبا و شیرینی که به زبان می‌آید و چه لطافتی در آن نهفته است!
صورت جان در آب عارض بین
با چنان رخ رواست خود بینی
هوش مصنوعی: چهره روح خود را در آب ببین، که با آن حالت زیبا، خود را نمی‌توانی نادیده بگیری.
گرمنت پیش خویش بنشانم
تو نه آن آتشی که بنشینی
هوش مصنوعی: اگر تو را پیش خود بنشانم، تو آن آتشی نیستی که خاموش شوی.
سوز جانم که کشته آنم
ریز خونم که تشنه اینی
هوش مصنوعی: عذاب و درد درونم به حدی است که جانم به تنگ آمده و برای عشق تو شدم قربانی. در این حال، خون من مانند آبی است که تو در آرزویش هستی.
زاهدا مستم از لبش منو تو
بیخبر از شراب رنگینی
هوش مصنوعی: زاهد! من از لب او مست شده‌ام و تو بی‌خبر از شراب رنگین او هستی.
در نگیرد به هیچ نر آتش
دامن از آه ما چه در چینی
هوش مصنوعی: اگر آتش دل ما بر پا شود، هیچ مردی نمی‌تواند دامنش را از این آتش دور کند، هرچند که او تلاش کند.
چو فتادی به زلف یار کمال
بینی افتادگی و مسکینی
هوش مصنوعی: وقتی به در بند زلف محبوب افتادی، در آنجا به زیبایی تسلیم و فروتنی را خواهی دید.