گنجور

شمارهٔ ۹۵۲

مرا که روی تو بینم چه حاجت است
که کسی نظر نکند با وجود گل به گیاه
به ماه اگر ز حسن رخت بافتی نشان یوسف
ز شرم روی تو بیرون نیامدی از چاه
خرد چو قدرت حق در رخت مشاهده کرد
بگفت اشهدان لااله الا الله
نظر به صورت خوبان اگر گناه بود
صحیفة عمل بنده پر بود ز گناه
کمال، چون تو شدی بنده همه خوبان
اگر تو جای نداری به او بیار پناه

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا که روی تو بینم چه حاجت است
که کسی نظر نکند با وجود گل به گیاه
هوش مصنوعی: وقتی من چهره تو را می‌بینم، دیگر نیازی نیست که کسی به دیگری نگاه کند، چون وجود تو برای من مانند گل است که همه توجه را جلب می‌کند.
به ماه اگر ز حسن رخت بافتی نشان یوسف
ز شرم روی تو بیرون نیامدی از چاه
هوش مصنوعی: اگر تو زیبایی چهره‌ات را به ماه نسبت بدهی، یوسف هم از شرم زیبایی تو نمی‌تواند از چاه بیرون بیاید.
خرد چو قدرت حق در رخت مشاهده کرد
بگفت اشهدان لااله الا الله
هوش مصنوعی: زمانی که خرد، قدرت حق را در وجود تو مشاهده کرد، به زبان آورد که هیچ معبودی جز خدا وجود ندارد.
نظر به صورت خوبان اگر گناه بود
صحیفة عمل بنده پر بود ز گناه
هوش مصنوعی: اگر نگاه به چهره زیبای محبوبان گناه محسوب می‌شد، برگه اعمال بندگان پر از گناهان می‌شد.
کمال، چون تو شدی بنده همه خوبان
اگر تو جای نداری به او بیار پناه
هوش مصنوعی: کمال، هرگاه که تو به مقام و منزلت می‌رسی، در واقع تمامی نیک‌ترین افراد به دور تو جمع می‌شوند. اگر جایی برای تو در میان آن‌ها وجود ندارد، پس به او پناه بیاور.