گنجور

شمارهٔ ۷۹۴

من ز بویش بی‌خود و دیوانه‌ام
گه به مسجد گاه در میخانه‌ام
فتنهٔ آن غمزهٔ عاشق‌کشم
کشت آن نرگس مستانه‌ام
تا به آن جان و جهانم آشنا
هم ز جان هم از جهان بیگانه‌ام
گفت های دیوانه اویم مگوی
هرگز این گویم مگر دیوانه‌ام
تا بر آن دریافتم جای قرار
نمی‌باید دگر در خانه‌ام
تا غمت بنیاد ویرانی نهاد
یافت آبادی دل ویرانه‌ام
سر مکش از سوز ما گفتی کمال
شمع را گو اینکه من دیوانه‌ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من ز بویش بی‌خود و دیوانه‌ام
گه به مسجد گاه در میخانه‌ام
هوش مصنوعی: من به خاطر عطر او به شدت شگفت‌زده و دیوانه‌ام، گاهی به مسجد می‌روم و گاهی هم به میخانه.
فتنهٔ آن غمزهٔ عاشق‌کشم
کشت آن نرگس مستانه‌ام
هوش مصنوعی: غمه‌ای که از یک نگاه جذاب به وجود آمده، جان مرا گرفته است و این نگاه از گل نرگس، با حالتی شیطنت‌آمیز نشأت می‌گیرد.
تا به آن جان و جهانم آشنا
هم ز جان هم از جهان بیگانه‌ام
هوش مصنوعی: من به جان و جهانی که در آن هستم، آشنایی دارم، اما در عین حال از هر دو، هم از جان و هم از جهان، بیگانه و دور به نظر می‌آیم.
گفت های دیوانه اویم مگوی
هرگز این گویم مگر دیوانه‌ام
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم هیچ‌گاه از حرف‌های دیوانه‌ام سخن بگویی، مگر اینکه خودم دیوانه‌ام.
تا بر آن دریافتم جای قرار
نمی‌باید دگر در خانه‌ام
هوش مصنوعی: وقتی که فهمیدم کجا باید بایستم، دیگر جایی در خانه‌ام برای قرار گرفتن نیست.
تا غمت بنیاد ویرانی نهاد
یافت آبادی دل ویرانه‌ام
هوش مصنوعی: غم تو باعث ویرانی من شد و حالا دل من که باید آباد باشد، تخریب شده است.
سر مکش از سوز ما گفتی کمال
شمع را گو اینکه من دیوانه‌ام
هوش مصنوعی: از درد و رنج ما سر خود را بلند نکن، زیرا شمع به کمال خودش در سوز و گداز است و من نمی‌دانم چه می‌گویم، چون دیوانه‌ام.