گنجور

شمارهٔ ۷۷۳

گفت یار از غیرِ ما پوشان نظر گفتم: به چشم!
وآنگهی دزدیده در ما می‌نگر گفتم: به چشم!
گفت: اگر یابی نشان پای ما بر خاک راه
برفشان آنجا به دامن‌ها گهر گفتم: به چشم!
گفت: اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک
هم به مژگانت بروب آن خاکِ در گفتم: به چشم!
گفت: اگر سر در بیابان غمم خواهی نهاد
تشنگان را مژده‌ای از ما ببر گفتم: به چشم!
گفت: اگر گردد لبت خشک از دم سوزان آه
باز می‌سازش چو شمع از گریه تر گفتم: به چشم!
گفت: اگر گردی شبی از روی چون ماهم جدا
تا سحرگاهان ستاره می‌شمر گفتم: به چشم!
گفت: اگر داری خیال دُرِّ وصل ما کمال
قعر این دریا بپیما سربه‌سر گفتم: به چشم!

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت یار از غیرِ ما پوشان نظر گفتم: به چشم!
وآنگهی دزدیده در ما می‌نگر گفتم: به چشم!
هوش مصنوعی: دوست گفت که از دیگران پنهان نگاه کن. من هم گفتم: چشم! سپس او پنهانی به من نگاه کرد و من دوباره گفتم: چشم!
گفت: اگر یابی نشان پای ما بر خاک راه
برفشان آنجا به دامن‌ها گهر گفتم: به چشم!
هوش مصنوعی: گفت: اگر نشانی از پاهای ما روی زمین دیده‌اید، آنجا که برف بر دامن‌هاست، من در پاسخ گفتم: با کمال میل!
گفت: اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک
هم به مژگانت بروب آن خاکِ در گفتم: به چشم!
هوش مصنوعی: گفت: اگر می‌خواهی آب بر درگاه من بریزی، با اشک‌هایت مژگانت را به آن خاکی که در آنجا هست، پاک کن. من هم گفتم: با چشمانم این کار را می‌کنم!
گفت: اگر سر در بیابان غمم خواهی نهاد
تشنگان را مژده‌ای از ما ببر گفتم: به چشم!
هوش مصنوعی: او گفت: اگر می‌خواهی در دل بیابان غم‌انگیز خودت فکری بکن، به کسانی که تشنه هستند خبر خوشی از ما بده. من هم پاسخ دادم: با کمال میل!
گفت: اگر گردد لبت خشک از دم سوزان آه
باز می‌سازش چو شمع از گریه تر گفتم: به چشم!
هوش مصنوعی: گفت: اگر دهانت از نَفَس گرم و سوزان خشک شود، دوباره با آه آن را همچون شمع از اشک تر می‌کنی. گفتم: چشم، قبول است!
گفت: اگر گردی شبی از روی چون ماهم جدا
تا سحرگاهان ستاره می‌شمر گفتم: به چشم!
هوش مصنوعی: او گفت: اگر شبی مانند من از روی زمین جدا شوم و تا سحر ستاره‌ها را بشمارم، گفتم: با کمال میل!
گفت: اگر داری خیال دُرِّ وصل ما کمال
قعر این دریا بپیما سربه‌سر گفتم: به چشم!
هوش مصنوعی: گفت: اگر به فکر وصال ما هستی، باید تمام عمق این دریا را بپیمایی. من هم پاسخ دادم: با کمال میل!

حاشیه ها

1399/02/06 10:05
Teddy

بیت 6: ستاره میتواند استعاره از اشک باشد

1399/02/06 10:05
Teddy

بیت 7 : قعر این دریا ...

1401/02/16 08:05
حسین دودی

چندین ایراد در متن وجود داره شعر صحیح را ارسال میکنم:

یار گفت از غیر ما پوشان نظر گفتم به چشم

وآنگهی دزدیده در ما می‌نگر، گفتم به چشم

 

گفت اگر یابی نشان پای ما بر خاک راه

برفشان آنجا به دامن‌ها گهر، گفتم به چشم

 

گفت اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک

هم به مژگانت بروب آن خاک در، گفتم به چشم

 

گفت اگر سر در بیابان غمم خواهی نهاد

تشنگان را مژده ای از ما ببر، گفتم به چشم

 

گفت اگر گردد لبت خشک از دم سوزان آه

باز می‌سازش چو شمع از گریه تر، گفتم به چشم

 

گفت اگر گردی شبی از روی چون ماهم جدا

تا سحرگاهان ستاره می‌شمر، گفتم به چشم

 

گفت اگر داری خیال درد وصل ما کمال

قعر این دریا بپیما سربه‌سر، گفتم به چشم