گنجور

شمارهٔ ۶۰۶

ما را بچه جرم از نظر انداخته باز
ما سوخته و تو بخان ساخته باز
صد شب بمن آورده بروز وز تکبر
روز دگرم دیدم و نشناخته باز
گر داعیة سوختن جان منت نیست
چون شمع وجودم ز چه بگداخته باز
با ابروی تو دیده نهانی نظری باخت
دل گفت نظر کن که چه کج باخته باز
ای آمده در حلقه عشاق سواره
بر لشکر مغلوب چرا تاخته باز
از دوده درونها شه من نیک بیندیش
کز آتش دلها علم افراخته باز
گر صید تو شد زود کمال این عجبی نیست
بر مرغ برانداخته انداخته باز

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را بچه جرم از نظر انداخته باز
ما سوخته و تو بخان ساخته باز
هوش مصنوعی: ما را به خاطر کارهای ناپسند، نادیده گرفته‌اند، ولی دوباره ما در آتش عشق سوختیم و تو همچنان به زندگی و خوشی ادامه می‌دهی.
صد شب بمن آورده بروز وز تکبر
روز دگرم دیدم و نشناخته باز
هوش مصنوعی: یک شب، من را به مهمانی آوردند، اما در روز دیگر با تکبر از من فاصله گرفت و حتی مرا نشناخت.
گر داعیة سوختن جان منت نیست
چون شمع وجودم ز چه بگداخته باز
هوش مصنوعی: اگر در دل تمایلی به سوختن و فدای جانم برای تو نیست، پس چرا مثل شمع وجودم سوزانده شده‌ام؟
با ابروی تو دیده نهانی نظری باخت
دل گفت نظر کن که چه کج باخته باز
هوش مصنوعی: با ابروهای تو، چشمان پنهانم را به تماشا گذاشتم و دل به تو باختم. دل می‌گوید که نگاهی بینداز و ببین چگونه به طرز عجیبی باختم.
ای آمده در حلقه عشاق سواره
بر لشکر مغلوب چرا تاخته باز
هوش مصنوعی: ای کسی که با شجاعت و زیبایی در میان عاشقان حاضر شده‌ای، چرا دوباره به قلب‌های مغلوب حمله می‌کنی؟
از دوده درونها شه من نیک بیندیش
کز آتش دلها علم افراخته باز
هوش مصنوعی: از درون دوده‌ها و غبارها، شاه خوب من را خوب بشناس. زیرا از آتش دل‌ها، پرچم و علم برافراشته شده است.
گر صید تو شد زود کمال این عجبی نیست
بر مرغ برانداخته انداخته باز
هوش مصنوعی: اگر شکار تو به سرعت به دام افتاد، این چیز عجیبی نیست؛ زیرا پرنده‌ای که به هوا رفته، به زودی می‌تواند طعمه شود.