شمارهٔ ۵۹
رفتم از دست من بی سر و پا را دریاب
پادشاهی ز سر لطف گدا را دریاب
بی گل وصل دل آزرده شد از خار فراق
بلبل خسته بی برگ و نوا را دریاب
بر درت دیر به دیری که روم گو به رقیب
که بیا عاشق دیرینه ما را دریاب
زیر لب این همه دشنام دعاگو چه کنی
لطف کن بوسی و مقصود دعا را دریاب
وعده وصل ترا گرچه وفا ممکن نیست
هم به آن وعده دل اهل وفا را دریاب
جان به لب میرسد از تشنگیم بیش مپای
ای لب تشنه ببوس آن کف پا را دریاب
دست بوسی گرت از دوست غم اوست کمال
مرحبا گو غم او را و بلا را دریاب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رفتم از دست من بی سر و پا را دریاب
پادشاهی ز سر لطف گدا را دریاب
هوش مصنوعی: من از دست و پای خودم ناتوان و بیکس شدهام، ای پادشاه! لطفی کن و به حال کسی که در وضعیت من است، توجه کن.
بی گل وصل دل آزرده شد از خار فراق
بلبل خسته بی برگ و نوا را دریاب
هوش مصنوعی: بدون وجود گل و وصل، دل بلبل از خار فراق و دوری دچار آزردگی شده است. از تو خواهش میکنم به حال بلبل خستهای که نه برگ دارد و نه نوا، رحم کن و به او کمک کن.
بر درت دیر به دیری که روم گو به رقیب
که بیا عاشق دیرینه ما را دریاب
هوش مصنوعی: به در خانهات به مدت طولانی منتظر ماندم. به رقیب بگو که به عشق قدیمیام توجه کند و به او کمک کند.
زیر لب این همه دشنام دعاگو چه کنی
لطف کن بوسی و مقصود دعا را دریاب
هوش مصنوعی: زیر لب این همه بد و بیاحترامی را میشنوی، اما چه فایدهای دارد؟ لطف کن و مرا ببوس، و هدف از دعا را درک کن.
وعده وصل ترا گرچه وفا ممکن نیست
هم به آن وعده دل اهل وفا را دریاب
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است وعده دیدارت را زیر پا بگذاری، اما دل افرادی که وفادارند را در این وعده درک کن و به آن اهمیت بده.
جان به لب میرسد از تشنگیم بیش مپای
ای لب تشنه ببوس آن کف پا را دریاب
هوش مصنوعی: تشنگی باعث شده که جانم در آستانهی رفتن باشد. ای لب تشنه، آن پای محبوب را ببوس و به من کمک کن.
دست بوسی گرت از دوست غم اوست کمال
مرحبا گو غم او را و بلا را دریاب
هوش مصنوعی: اگر دوستی از تو درخواست یاری کند و غمگین باشد، با رویی باز و خوشحالی از او استقبال کن و مشکلات و غم هایش را درک کرده و حمایت کن.