گنجور

شمارهٔ ۵۵۸

یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که بود
خط او سبزی و لبها نمک خوان که بود
چون خضر شد ز نظر غایب و معلوم نشد
که به تاریکی شب چشمه حیوان که بود
آن لب لعل کزو ماند دهان همه باز
باز پرسید که دوشینه به دندان که بود
سر ما بود و در او همه شب تا دم صبح
تا خود او شمع سرای که و ایران که بود
سوختم از غم و روشن نشد این نکته هنوز
که شب آن شمع شکر لب به شبستان که بود
از دل خسته چه پرسی که که آزرد ترا
غمزه را پرسی که آن زخم ز پیکان که بود
گفته ای در غم هجرم نکند ناله کمال
بر سر کوی تو دوش این همه افغان که بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که بود
خط او سبزی و لبها نمک خوان که بود
هوش مصنوعی: ای خدای من، آن شمعی که دیشب در مهمانی روشن بود، به چه کسی تعلق داشت؟ آن کسی که نوشته‌هایش سبز و لب‌هایش شیرین و دلنشین بود، چه کسی بود؟
چون خضر شد ز نظر غایب و معلوم نشد
که به تاریکی شب چشمه حیوان که بود
هوش مصنوعی: زمانی که حضرت خضر از نظر پنهان شد و مشخص نشد که در تاریکی شب، چشمه حیات کجا قرار دارد.
آن لب لعل کزو ماند دهان همه باز
باز پرسید که دوشینه به دندان که بود
هوش مصنوعی: لب‌های زیبای او باعث شده است که همه در موردش صحبت کنند و از هم بپرسند که دیشب چه چیزی در دهانش بوده است.
سر ما بود و در او همه شب تا دم صبح
تا خود او شمع سرای که و ایران که بود
هوش مصنوعی: تمام شب تا صبح در سر ما ذکر او بود، او همچون شمعی در خانه ما می‌درخشید و ارزش ایران هم به او بود.
سوختم از غم و روشن نشد این نکته هنوز
که شب آن شمع شکر لب به شبستان که بود
هوش مصنوعی: از درد و غم به شدت رنج می‌برم، اما هنوز این نکته برایم روشن نشده که آن شمعی که لب‌های شیرینش در شبستان می‌درخشید، در شب کجا رفته است.
از دل خسته چه پرسی که که آزرد ترا
غمزه را پرسی که آن زخم ز پیکان که بود
هوش مصنوعی: از دل بی‌قرار و خسته‌ام چیزی نپرس، بلکه از کسی بپرس که با نیش و نگاه‌هایش مرا آزار داده. بپرس که آن زخم و آسیب از تیرکمانی که بود.
گفته ای در غم هجرم نکند ناله کمال
بر سر کوی تو دوش این همه افغان که بود
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چطور تو را از یاد ببرم. شب گذشته، در غم دوری‌ات، صدای ناله و فریادی که در خیابان تو بلند کردم، همگان را به حیرت انداخت.