شمارهٔ ۵۵۶
یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد
وقت ما در همه وقتی به صفا می گذرد
چشم کس محرم سلطان خیال تو چو نیست
بسر مردم بیگانه را می گذرد
پشت سودا زدگان سر بسر از غصه دوتاست
تا چرا باد بد آن زلف دوتا می گذرد
بر سر کوی تو باید بسر و چشم گذشت
مدعی چشم ندارد که به پا می گذرد
رفت در آه و فغان بی تو مرا عمر دراز
آه ازین عمر که بر باد هوا می گذرد
تیر مژگان ترا هیچ سپر مانع نیست
که به یک چشم زدن از همه جا می گذرد
نرود عکس لب لعل تو از چشم کمال
در زجاجیست می از شیشه کجا می گذرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد روی تو چو در خاطر ما می گذرد
وقت ما در همه وقتی به صفا می گذرد
هوش مصنوعی: وقتی که یاد تو در ذهن ما میآید، تمام لحظههایمان پر از صفا و آرامش میشود.
چشم کس محرم سلطان خیال تو چو نیست
بسر مردم بیگانه را می گذرد
هوش مصنوعی: چشم کسی به رازهای ذهن و احساسات تو آشنا نیست، پس بیخبر از زندگی تو، مردمی که غریبهاند، به راحتی از کنار تو عبور میکنند.
پشت سودا زدگان سر بسر از غصه دوتاست
تا چرا باد بد آن زلف دوتا می گذرد
هوش مصنوعی: در دل کسانی که در آرزوی وصال معشوقند، غم و اندوهی وجود دارد که همیشه آنها را آزار میدهد. این غم آنقدر شدید است که مانند دو رشته زلف معشوق در باد میرقصد و با هر نسیم، درد آنها را بیشتر میکند.
بر سر کوی تو باید بسر و چشم گذشت
مدعی چشم ندارد که به پا می گذرد
هوش مصنوعی: در مسیر تو باید با سر و چشم خود را فدای تو کنم، زیرا مدعی نیست که لایق ورود به این راه باشد.
رفت در آه و فغان بی تو مرا عمر دراز
آه ازین عمر که بر باد هوا می گذرد
هوش مصنوعی: زندگی من بدون تو پر از درد و ناله شده است و حسرت به دل، از عمر طولانی که مثل نسیمی بیهوده میگذرد.
تیر مژگان ترا هیچ سپر مانع نیست
که به یک چشم زدن از همه جا می گذرد
هوش مصنوعی: تیر مژگان تو هیچ مانعی را نمیشناسد و به راحتی از هر جایی عبور میکند.
نرود عکس لب لعل تو از چشم کمال
در زجاجیست می از شیشه کجا می گذرد
هوش مصنوعی: عکس لبان سرخ و زیبا تو هرگز از دیدگان کمال نمیرود، زیرا آن مانند میای است که در یک شیشهی زجاجی قرار دارد و هرگز از آن خارج نمیشود.